لبنان که بودیم جلسه ای داشتیم با یکی از مسئولین حزب الله .برایمان از احزاب لبنانی گفت که از جمله آنها دو حزب شیعی امل و حزب الله بود یکی از دوستان سوال کرد که چرا حزب الله با امل متحد نمی شوند؟مضمون پاسخ این بود که لزومی به اتحاد نیست ما دو حزب شیعی هر کدام با یک شیوه و سبک فعالیت یک هدف را دنبال می کنیم و تکمیل کننده همدیگر هستیم بعد برایمان از دو حزب در درون اسرائیل مثال زد که یکی تندرو و دیگری محافظه کار هستند می گفت:تمام رفتارهای تند و خشنی که حساسیت افکار عمومی را بر می انگیزد از سوی حزب تندرو سازماندهی می شود و حزب دیگر خود را در مواجهه با افکار عمومی و دستگاههای دیپلماسی بین المللی قرار می دهد و می گوید این رفتارها را محکوم می کند و قبول ندارد در حالیکه عملا هردو حزب در پس پرده با هم همکاری می کنند و از فعالیتهای همدیگر مطلع و با هم موافقند یکی جنایت می کند و دیگری با ژست دموکراتیک و بشر دوستانه این جنایات را محکوم می کند تا فشار افکار عمومی را بر اسرائیل کم کند. چرا ما در صحنه بین المللی همین بازی را با آنها نکنیم
به ایران که نگاه می کنم می بینم این سیاست در کشور ما هم استفاده می شود یک گروه تندرو و یک گروه محافظه کار .ظاهرا این سیاست در بین خود احزاب هم می تواند کار آیی داشته باشد مثلا گروهی از اصلاح طلبان در مقابل نظام قرار می گیرند و به دامان غرب پناه می برند و از آنسوی مرزها به مبارزه می پردازند و برخی در درون با محکوم کردن آنها همان سیاست ها را پی گیری می کنند.
عکس امام و خط امام
1- پاره کردن عکس و
ادعای خط امامی بودن و حرکت در جهت عکس دو قضیه جدای از هم است که هر کدام واکنشی
خاص خود را می طلبد و مجازات مخصوص خود را دارد. توهین به تصویر امام جرمی سنگین
است حتی سنگینتر از مقابله با اندیشه امام همانطور که پیامبر در فتح مکه همه، حتی ابوسفیان را آزاد، اما دستور قتل
چند نفر را صادر کردند و فرمودند هر جا آنها را یافتید بکشید حتی اگر به پرده کعبه
چسبیده باشند جرم این چند نفر مسخره کردن و هجو رسول الله با زبان شعر بوده است
این نشان می دهد توهین به یک انسان در جمع جرمش بیشتر از نپذیرفتن و مقابله نظامی
با اندیشه های آن شخص است
2-هر کس وظیفه خاص
خودش را دارد
اولین نهادی که باید واکنش نشان می داد موسسه نشر آثار امام بود که باید این توهین
را محکوم و از حرمت امام دفاع می کرد. صدا وسیما باید این توهین را منعکس کند حتی
اگر اولین رسانه باشد که نبود و مردم هم باید خشم خود را ابراز کنند .مسئولین
قضایی توهین کنندگان را محاکمه و مجازات کنند.وآنهایی که در کنار شعار حمایت از
آنها این توهین صورت گرفته هم باید این کار را محکوم کنند اگر خود را از مردم و
یار امام می دانند .این کمترین انتظاری است که می شود داشت.
مونتاژ بودن فیلم
هم دلیل موجهی برای سکوت نیست حتی فرض نفوذ جریان مخالف و نسبت دادن این کار به
نفوذی ها هم نمی تواند دلیل موجهی برای سکوت باشد .
3-خط امام های
تقلبی
پیش از این تصور می کردم عده ای که ادعای خط امام می کنند می دانند خط امام چیست
ولی به آن راه نمی روند اما به نظر می رسد آنها یا خط امام را نشناخته اند یا خط
امام را به نفع خود تعریف کرده اند و خط امامی درست کرده اند که در جهت عکس حرکت
امام یا حداقل منحرف از اوست .
خط امام - گذشته از اینکه چه کسانی این نام را بر خود نهادند و چه عقیده ای داشتند
و چه کردند - روش امام در سیاست و اجتماع بر اساس دیدگاههای او درباره جهان و
اسلام و جریان های داخلی و خارجی است
طبیعتا هر کس ادعای خط امامی بودن را می
کند باید کارها و دیدگاههایش را به سخنان امام مستند کند از اینرو خط امامی های
تقلبی گزیده ای تقطیع و تحریف شده از سخنان امام را تکرار و تحلیلهایشان را بر آن
مبتنی می کنند و گاه ادعاهایی را با استناد به همین گزیده ها مطرح می کنند که با
دیگر سخنان امام تعارض و تضاد کامل دارد. اما خط امام در قالب الفاظ کوتاه و بریده
نمی گنجد باید که تمام سخنان امام را در نظر گرفت وبا تفکر امام آشنا شد تا روشن
شود که اصول اساسی خط امام چیست؟
4-ولایت فقیه
به نظر می رسید اولین و مهمترین شاخصه خط
امام اطاعت از ولایت فقیه است که هر کس این اصل مهم را در عمل پذیرفت می تواند
ادعای خط امامی کند . اما اگر کسی همواره خود رایار امام معرفی کند و ولی سخنان
جانشین آن امام که شرعا و قانونا ولی فقیه و واجب الاطاعه هست را اطاعت نکند یک خط
امامی تقلبی است .
5-روسیاهی یادگاری
زغال است
در وقایع بعد از اتفاقات روشن شد که چگونه عده ای به نام امام اما بر عکس امام
حرکت کردند و پاره شدن عکس امام را هم پذیرفتند تا جنبندگان سبزپوش آنها را رها
نکنند.شاید آخرین کسانی که در جنبش سبز مانده اند همانها باشند که نه امام را قبول
دارند نه اسلام را و دل در گرو محبت آمریکا دارند و طبیعی است که اگر کسی خواسته باشد
جنبشی را رهبری کند که چنین عقایدی دارند باید در مقابل توهین به امام و شعار
جمهوری ایرانی و نه غزه نه لبنان سکوت کند .وگرنه از مقام رهبری جنبش خلع خواهد
شد.
راههای متنوع و بسیاری برای پیدا کردن یک رای، در صورت گم شدن آن وجود دارد که به تعدادی از آنها اشاره میکنم:
1- بدیهیترین و سادهترین راه، رای ندادن است! بله! کسی که رای نداده است، نگران گم شدن رای هم نیست.
2- چاپ آگهی مژدگانی در مطبوعات، به شخص یا گروهی که رای شما را پیدا کند.
3- روش سریالهای ایرانی! مراجعه به کلانتریها، بیمارستانها و در نهایت پزشکی قانونی برای پیدا کردن رای گم شده.
4-
برگ رای خود را به یک تکه نخ ببندید و قرقره را در دست خود نگه دارید تا
هر وقت لازم شد با دنبال کردن نخ، به رای خود رسیده و آن را پیدا کنید.
5- نوشتن کلمات و عبارات دیگری روی برگ رای مانند:
الف:
نوشتن نام و نام خانوادگی خود بجای نام و نام خانوادگی کاندیدای مورد نظر
روی برگ رای! با این روش، هر فردی میتواند برگه رای خود را از میان
میلیونها برگ رای پیدا کند. نوشتن نام کاندیدای مورد نظر، روی برگ رای هم
پیشکش!
ب:
اگر میخواهید زحمت پیدا کردن برگ رای را به خود ندهید، میتوانید کنار
نام و نام خانوادگی خود که روی برگ رای مینویسید، عباراتی مانند !@×÷? و
یا ##@÷× را خطاب به یکی از مسوولان شمارش آرا بنویسید تا خود او شخصاً به
همراه برگ رای بیاید و شما را پیدا کند و باقی ماجرا. برای سهولت و تسریع
هرچه بیشتر در کار، آدرس، کدپستی و تلفنتان را هم ذکر کنید.
ج:
نوشتن مقادیری دعا و نفرین و حدیث جعلی در برگ رای. مانند نوشتههایی که
ابتدای بسیاری از کتب ادعیه، در مساجد و اماکن زیارتی توسط پیرزنها نوشته
میشود. برای نمونه یکی از آنها را ذکر میکنم: "از میرزا آغا شپشی،
شاگرد مرحوم قشنگدرهای نقل است که: هرکس برگ رای یک نفر را هپلی هپو
کند، خدا وی را سنگ و فرشتگان برایش شکلک در میآورند ..."
6- اغتشاش، آشوب، تخریب اموال و اماکن عمومی، هوچهگیری، آتش زدن اتوبوس، سطل آشغال و قس علی هذا.
تحقیقات
و بررسیهای علمی نشان داده است که ارتباط مستقیمی بین آتش زدن سطل آشغال
و پیدا شدن رایهای مفقوده موجود است. برفرض مثال (یا همان محال)، اگر شما
یک رباینده رای باشید و در شهر هیچ سطل آشغالی برای دور ریختن رایهایی که
ربودهاید وجود نداشته باشد، آیا باز هم دست به ربودن رای میزنید؟
کمترین تخلفات در زمینه انتخابات در کشورهایی صورت میگیرد که کمترین سطل زباله را دارند.
7- و بالاخره آخرین، بدترین و غیرممکنترین روش که با هیچ منطقی جور در نمیآید، پیگیری از مراجع قانونی و مرتبط میباشد.
http://www.cloob.com/profile/memoirs/one/username/navid693/memid/846634/redirectkey/7ab09381a6fe432967e0a6a86f5e7437در جامعه بعد از انقلاب همواره دو تفکر وجود داشته که در برخی مسایل با هم اختلاف نظر دارند وا ین اختلاف هیچ گاه بر طرف نشده و بر همین اساس می توان گفت که مشخصه این دو گروه نظرات خاص آنان در موضوعات خاصی است که اگر خدا توفیق دهد اشاره خواهم کرد
این دو گروه در هر زمانی نامی به خود گرفته اند و تحت لوای حزب یا جبهه و گروهی به ابراز عقاید خود در موضوعات مختلف پرداخته اند گاهی چپ و راست زمانی اصلاح طلب و اصولگرا و هر کدام تلاشهایی قابل تقدیر داشته اند و متقابلا ایراداتی که لازمه انسان بودن اعضای آنهاست و چرخ روزگار هم گاهی به مراد یکی و گاهی به مراد دیگری بوده است . اقلیتی از افراد جامعه هم به حسب تعلقات و تمایلات و عقاید و سلایق خود و تشخیص اینکه کدام یک از این دو گروه چه کرده اند و چه عقایدی دارند از آنها حمایت می کنند البته ناگفته نماند که بسیاری نیز صرف تقلید از فرد یا گروه دوستان و نزدیکان و آشنایان به حمایت از هریک از این دو گروه پرداخته اند و هیچ شناخت روشنی از اهداف و برنامه های این دو گروه ندارند و اکثریتی هم بی طرف به دنبال زندگی خود بوده اند و برایشان این و آن هیچ فرقی نداشته است
گاهی نظرات یک حزب به تبع عواملی تغییر کرده تا جایی که مثلا تفکر اقتصادی یک حزب ده سال بعد کاملا مخالف تفکرات ده سال قبل بوده است و گاهی اختلاف نظر در برخی مسایل باعث بروز شکاف و تشکیل گروهی جدید از دل یکی از این گروهها شده است
معمولا ایام انتخابات این احزاب مختلف به دنبال ائتلاف یا لیست یا کاندیدای مشترک به هم نزدیک شده و همان رقابت دو گروه نمود پیدا می کند که نمونه آنرا در انتخابات ریاست جمهوری اخیر به وضوح مشاهده کردیم
همه این گروهها خصوصا آنها که رسما حزب یا گروه تشکیل داده اند در رهبری امام خمینی و تبعیت از قانون اساسی و حفظ اصل نظام اتحاد نظر دارند اما هر کدام به نحوی تفکرات خود را از سخنان امام استخراج کرده و نظراتشان را به ایشان نسبت می دهند و برنامه های خود را در جهت اجرای قانون اساسی می دانند و اهداف خود را اهداف امام و قانون اساسی معرفی می کنند و البته هر کدام اصلی را انگشت گذاشته و آنرا پر رنگتر جلوه می دهند
اینکه هر کدام چطور عمل کرده اند و کدام یک از این دو گروه به امام و اسلام و قانون اساسی نزدیک ترند پاسخ روشنی دارد البته برای طرفداران هر گروه زیرا به عقیده آنها حزب و گروه خودشان کارنامه مثبت و آرمانهای متعالی تری دارد اما برای کسی که در بند تفکرات رسوب کرده در ذهن خود نباشد و از تغییر عقیده نترسد و بدنبال حقیقت باشد پاسخ بسیار مشکل است خصوصا که در این زمینه هر گونه مطلق گویی و مطلق گرایی خطایی بزرگ است .
به گزارش خبرگزاری شهر هرت در پی سخنان دیکته شده عطریانفر و ابطحی یکی از روشنفکران سیاسی گفت این دو نفر باید بعد از آزاد شدن از زندان به کشورهای اروپایی یا آمریکایی سفر کرده و در پناه دموکراسی آنان تمام حرفهای خود را پس بگیرند و حکومت ایران را دیکتاتوری و ضد آزادی و دموکراسی معرفی کنند
یکی دیگر از فعالان سیاسی هم افزود :بر اساس اصول دموکراسی و حقوق بشر اجبار و اعتراف گیری فقط این نیست که با کتک و تهدید به قتل کسی را مجبور کنند سخنانی را بگوید حتی اگر کسی را از خدا و قیامت و حساب و کتاب هم بترسانند اعتراف گیری به حساب می آید چون این امور با حقوق بشر و اصول دموکراسی در تضاد است و لازم است این دو نفر به کشورهایی که حاضرند به آنها پناهندگی بدهند پناهنده شده و هر چه دلشان می خواهد بگویند
همچنان یکی از کاندیداهایی که تقلب 24 میلیونی در انتخابات را مسلم می داند این سخنان را ادامه پروژه تقلب و مهندسی آرا و فرهنگ سازی دولتی دانست و گفت هر کس هرچه بگوید تا حرف من را تایید نکند تحت فشار بوده یا اصلا غلط کرده است.
احترام به قانون
سقراط دانشمند پر آوازه و مشهور یونانی که شاگردان زیادی در کلاس درس او حاضر می شدند به خاطر حسادت و سخن چینی بدخواهان به زندان افتاد و روزها را به جای نشستن بر کرسی تدریس در تنهایی زندان سپری می کرد .
شاگردانش که تحمل چنین ستمی را نداشتندمقدمات فرار وی را فراهم کردند و زندانبان را برای فراری دادن وی راضی کردند اما زمانی که به او پیشنهاد فرار دادند در جواب گفت: من سالهاست که در سایه قانون زندگی کرده واز آن بهره مند بوده ام اکنون دوست ندارم که به خاطر ستمی که بر من رفته قانون را زیر پا گذاشته و فرار کنم
او همچنان در زندان ماند تا عاقبت جام زهر را نوشید و جان خویش را فدای قانون گرایی خود کرد هر چند همین قانون بود که او را به زندان انداخت و جانش را ستاند