سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند چون از صفّین به کوفه بازگشت به شبامیان گذشت و آواز گریه زنان را بر کشتگان صفین شنود . حرب پسر شرحبیل شبامى که از مهتران مردم خود بود به سوى حضرتش آمد . امام فرمود : ] چنانکه مى‏شنوم زنان شما بر شما دست یافته‏اند چرا آنان را از افغان باز نمى‏دارید ؟ [ حرب پیاده به راه افتاد و امام سواره بود ، او را فرمود : ] بازگرد که پیاده رفتن چون تویى با چون من موجب فریفته شدن والى است و خوارى مؤمن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :8
بازدید دیروز :20
کل بازدید :233926
تعداد کل یاداشته ها : 133
103/1/30
11:23 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
صادق مصلحی[38]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

خون شهید محمد حسین مصلحی وادقانی را منافقانی بر زمین ریختند که ایرانی بودند و فارسی زبان و ظاهرا مسلمان. نظام آخوندی و سپاه و حوزه های علمیه را دشمن درجه یک خود می دانستند و با دشمنان نظام دوستی محکم داشته و دارند. اجازه نخواهم داد دوباره منافقانی که خود با نظام و اسلام دشمنی دارند با نام دفاع از دموکراسی خون این شهید را پایمال کنند.

رییس جمهور حسن روحانی:عده‌ای شعار می‌دهند ولی بزدل سیاسی هستند. هر وقت که مذاکره می‌شود عده‌ای می‌گویند که ما می‌لرزیم؛ "خب به جهنم بروید یک جایی که نلرزید".

 سوال

1- این عده بزدل سیاسی و اهل شعار که می لرزند چه کسانی هستند؟

هر کس اندکی با مواضع سیاسی کشور در دوران روحانی آشنا باشد پاسخ این سوال را حدس می زند.  اینکه آیا این عده حق دارند بلرزند و دلواپس باشند یا نه به کنار.

اما آیا شایسته است و یا جناب روحانی حق دارد که به این عده بگوید: « بروید به جهنم»؟؟

2- آیا ترس بد است؟ مسلما چنین نیست و هیچ کس انکار نمی کند که ترس اگر کم یا زیادتر از حد خود باشد خوب نیست و باید به اندازه ای ترس وجود داشته باشد.

احتمالا ترس جناب روحانی کمتر از افرادی است که آنها را جهنم حواله می کند. مسلما جناب روحانی از هیچ چیز نمی ترسند که هم مفت امتیاز می دهند و هم به راحتی منتقدان خود را حواله به جهنم می دهند.




93/5/20::: 1:15 ع
نظر()
  

محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله امروز روزنامه رسالت با انتشار مطلبی تحت عنوان «آیا مذاکرات به نتیجه می رسد؟» به نقد و بررسی نتایج مذاکرات هسته ای با غرب پرداخته و نوشته‌است:

11سال است وارد یک گفتگوی تودر تو با غرب شده‌ایم. 11 سال پیش که هیچ مدیر کلی از دوایر وزارت خارجه کشورهای اروپایی حال آمدن به تهران را نداشت یک دفعه سه وزیرخارجه از سه قدرت برتر اروپایی به تهران آمدند و مذاکرات فشرده‌ای را با مقامات ایرانی در مورد محدود کردن یا بهتر بگوییم تعطیلی فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای انجام دادند. از آن زمان تاکنون یک نمایشنامه مضحک با بازیگرانی مضحک‌تر در عرصه دیپلماسی خارجی غرب با ایران کلید خورد که هنوز تماشاچیان خاص خود را دارد. آن زمان ما وارد تکمیل شدن چرخه سوخت نشده بودیم. غنی‌سازی 5/3 درصد، 5درصد و 20درصد را هم نداشتیم. برای اعتمادسازی کارهایی کردیم که در نوع خود بی‌سابقه بود اما طرف غربی اصلا توجهی به این اقدامات نداشت. علی‌رغم اینکه آمدند درب تاسیسات هسته‌ای ایران را پلمب کردند، به هیچ یک از وعده‌های خود عمل ننمودند و ایران را در کنار سه کشور، محور شرارت لقب دادند. دولت هشتم دید که کلاه گشادی سرش رفته است در آخرین روزها اعلام کرد آنان ما را فریب دادند و لزومی ندارد به توافقات پایبند باشیم. دانشمندان جوان ما شجاعانه پلمب تاسیسات هسته‌ای را شکستند و در مدت کوتاهی با غنی‌سازی 5/3 درصد و سپس 5درصد و در نهایت 20درصد وارد باشگاه هسته‌ای جهان شدیم.

غرب که دید از مذاکرات طرفی نمی‌بندد با آنکه هیچ‌گاه مذاکرات تعطیل نشد، دست به ترور دانشمندان هسته‌ای ایران زد و خداوند آن‌گونه رقم زده بود که برخی دانشمندان هسته‌ای ایران پاداش این خدمت بزرگ را که شهادت و فوز عظیم بود دریافت کنند. این شهادت‌ها چهره زشت و کثیف دشمنان ما را عریان‌تر نشان داد.همان وقت که پیشرفت‌های هسته‌ای ایران به سرعت ادامه داشت و مذاکرات هم پابه‌پای آن پیش می‌رفت،در سرمقاله‌های متعدد عرضه داشتیم که غرب بویژه آمریکا از مذاکرات به عنوان اهرمی برای زمان گرفتن استفاده می‌کنند و آنها می‌خواهند اول سرعت پیشرفت‌ها را کاهش دهند و سپس آن را متوقف کنند.

از سوی دیگر آنها به مذاکرات به عنوان راه‌حل برطرف کردن مناقشات نگاه نمی‌کنند چون روی محدود کردن قدرت موشکی ایران و نیز حقوق بشر به عنوان دو اهرم دیگر حساب باز کرده‌اند.

حتی گفته شد اگر گفتگوها پیرامون این دو هم به نتیجه برسد، ممکن است آنها مطالب دیگری عنوان کنند. از جمله اینکه حوزه‌های علمیه باید تعطیل شود و تدریس دروس علوم سیاسی در دانشگاهها در باب تبیین فلسفه سیاسی اسلام هم باید متوقف شود. چون اسلام فلسفه سیاسی غرب و لیبرالیسم را به حاشیه برده است و بزرگ‌ترین تهدید فکری برای غرب است. حال ببینیم ریشه این رفتار غرب با ایران اسلامی چیست؟

مسئله آنها فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای ما نیست چون ابله‌ترین سیاستمدار در جهان می‌داند که ما هرگز به سمت ساخت بمب نمی‌رویم. مسئله آنها حقوق بشر در ایران هم نیست چون خود آنها مرتکب جنایاتی در جهان و منطقه شده‌اند که نمی‌توانند به عنوان یک مدعی وارد این عرصه شوند.

مسئله آنها حتی موشک‌های دوربرد ایران نیست چون کسی که بر انبوهی از سلاح‌های کشتارجمعی تکیه زده است و هر روز گزینه نظامی را به رخ ملت ایران می‌کشد، نمی‌تواند به عنوان دادستان بین المللی، کیفرخواستی علیه ملت ایران بنویسد.

پس هدف آنها چیست و چه نقشه‌ای را دنبال می‌کنند؟

کشف هدف و نقشه آنها خیلی مشکل نیست، کافی است دیپلمات‌های ما هوشمندی نشان دهند و حوصله خواندن اخبار غیرمحرمانه و عادی را داشته باشند. آنها بارها گفته‌اند هدف در مرحله اول، «تغییر رفتار» ایران و در مرحله دوم، «تغییر ساختار» سیاسی است و این را در همه عرصه‌های جنگ سخت و نرم و دیپلماتیک دنبال می‌کنند.

منظور آنها از «اعتمادسازی» چیزی است که فرآیند تغییر رفتار و تغییر ساختار در نظام حکومتی ایران را طی کند.آنها در ایران دنبال دوستانی هستند که آنها را در این فرآیند کمک کنند. از منافقین و سلطنت‌طلب‌ها کاری ساخته نیست. از ردیف کردن هنرمندان و فیلسوفانی که به غرب‌پرستی عادت کرده‌اند و کاروان گوگوش تا سروش را مدیریت می‌کنند هنری برنمی‌آید. مارکسیست‌های آمریکایی دوران کهولت و پیری را می‌گذرانند. آنها دنبال جریانی در داخل هستند که اصل و نسب درست و درمانی داشته باشد تا با بزک کردن آنها ماموریت تغییر رفتار و ساختار را به درستی انجام دهد.

غرب شانس خود را در این فریبکاری در فتنه 88 در پدیداری جنبش سبز امتحان کرد. آنها انقلاب را می‌خواهند با جنبش سرکوب کنند.

این ماموریت، اول انقلاب به منافقین سپرده شده و لذا نام خود را جنبش مجاهدین خلق نهادند و یک زنباره فاسد و خود فروخته را مثل رجوی در راس آن گذاشتند و خون هزاران بی‌گناه را بر زمین ریختند.

دولت یازدهم با نقد سیاست خارجی دولت نهم و دهم اکنون دارد شانس خود را برای رفع تهدیدها و دفع تحریم‌‌ها آزمایش می‌کند. درست 6 ماه پیش توافقی در ژنو کردند و آن را فتح‌الفتوح نامیدند. مهم‌ترین قله این فتوحات هم پذیرش حق غنی‌سازی ایران از طرف 1+5 بود که بلافاصله آمریکایی‌ها اعلام کردند از این خبرها نیست و ما هیچ حقی را برای ایران به رسمیت نشناختیم. از آن زمان تاکنون 4دور گفتگو صورت گرفته است و قرار بود در دور چهارم که چهارشنبه گذشته صورت گرفت وارد نوشتن متن پیش‌نویس توافق جامع شوند.

اما متاسفانه - شاید هم خوشبختانه- اعلام شد مذاکرات هیچ نتیجه‌ای نداشته است. آقای سید عباس عراقچی در برنامه شنبه شب خود چند خبر مهم را به اطلاع ملت رساند؛

- اختلافات هنوز به قوت خود باقی است.

- هنوز آماده نوشتن متن نیستیم.

- دو طرف رازداری شدید را در مذاکرات دنبال می‌کنند.

- اختلاف‌نظر وجود دارد. در مورد هیچ‌کدام به تفاهم نرسیدیم.

- خطوط قرمز دو طرف در برخی موارد با هم تلاقی دارند.

- اگر به توافق نرسیم فاجعه‌ای رخ نمی‌دهد. علت آن را با جزئیات به مردم می‌گوییم.

- اگر توافق نشد در پایان شش ماه در مورد تمدید چاره‌اندیشی می‌کنیم.

- دور بعدی مذاکرات 26 تا 30 خرداد است.

در خصوص اظهارات آقای عراقچی مطالب زیر گفتنی است؛

1- توافق ژنو در سوم آذر و اندکی مانده به گزارش 100روزه رئیس‌جمهور به مردم حاصل شد. این توافق 6ماهه بوده است. اول خرداد موعد 6 ماه تمام می‌شود. هنوز در مورد تمدید مدت آن توافق تصمیمی گرفته نشده است. چطور آقایان توافق کرده‌اند دور بعدی مذاکرات 26 خرداد باشد؟البته گفته می شود تاریخ اجرای توافق از 30 دی‌ماه بوده و مبنای مدت محاسبه توافق شش ماه از همین تاریخ است.

2- گفته شده است که اختلافات هنوز به قوت خود باقی است و در مورد هیچ‌کدام به تفاهم نرسیدیم.اگر واقعا این‌طور است سخن گفتن از نگارش متن توافق جامع چه محلی از اعراب داشت؟ متن را موقعی می‌نویسند که همه اختلافات حقوقی دو طرف حل شده است. دقت روی استخدام کلمات برای ارائه مقاصد دو طرف انجام می‌گیرد. حال آنکه ما پس از 11 سال گفتگو همچنان در نقطه اول هستیم.

3-گفته شد دو طرف رازداری شدید را در مذاکرات دنبال می‌کنند. در حالی‌که یک طرف همچنان رازدار است اما طرف مقابل پس از هر گفتگو و پیش از هر مذاکره به اسرائیل می‌رود و سفره دلش را برای اشغالگران قدس باز می‌کند، از آنها دستور می‌گیرد و به مذاکرات برمی‌گردد. قبل از وین 4 هم همین اتفاق در عدم رازداری طرف مقابل افتاد. آیا وقت آن نرسیده است طرف ایرانی راز دلش را برای ملت بازگو کند و بگوید به آنها در این ادوار سخت مذاکرات چه گذشته است؟

4- شنیده شده است وزیرخارجه ما در مذاکرات، شجاعانه در برابر زیاده‌خواهی‌های آنها ایستاده است، حتی در مقابل آنان با فریاد و صدای بلند از حقوق ملت ایران دفاع کرده است. آیا ضرورت ندارد بخشی از این صداها را از زیر سقف گفتگو بیرون آورند و به دلواپسی ملت ایران در این دور از گفتگوها پایان دهند؟

5- ایران در این 6ماه به همه تعهدات خود عمل کرده است. طرف غربی به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکرده است. مسئولیت خسارت و زیان‌های ناشی از عمل به تعهدات یک سویه را چه کسی می‌خواهد بپذیرد؟

آیا بهتر نبود رئیس‌جمهور در نقد دیپلماسی خارجی کشور در دولت‌‌های نهم و دهم قدری محتاطانه حرف می‌زد و دستاوردهای هسته‌ای را ارزان در مذاکرات از دست نمی داد ؟

6- بالاخره سئوال آخر اینکه؛ «آیا مذاکرات به نتیجه می رسد؟»

پاسخ این سئوال برای شمار زیادی از نخبگان و مردم ایران روشن است. آیا برای رئیس‌جمهور و تیم مذاکره‌کننده هنوز روشن نیست . ما در هزاره سوم میلادی زندگی می‌کنیم؟ هر دولت و هرملتی که به آمریکایی‌ها اعتماد کرد خسارت دید. رفتار کاخ سفید که تابعی از متغیر رفتار صهیونیست‌هاست هیچ‌گاه قابل پیش‌‌بینی نیست. این رفتار مشروعیت خود را از دست داده است. تنها ملت‌‌هایی که روی پای خود ایستادند توانستند به حیات خود ادامه دهند.

چون نمی‌شود به غرب و بویژه آمریکایی‌ها اعتماد کرد. لذا به نتایج هیچ مذاکره‌ای نباید خوشبین بود

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930229000032#sthash.Pw7Liwcn.dpufمحمدکاظم انبارلویی در سرمقاله امروز روزنامه رسالت با انتشار مطلبی تحت عنوان «آیا مذاکرات به نتیجه می رسد؟» به نقد و بررسی نتایج مذاکرات هسته ای با غرب پرداخته و نوشته‌است:

محمد کاظم انبارلویی در رسالت نوشت: 11سال است وارد یک گفتگوی تودر تو با غرب شده‌ایم. 11 سال پیش که هیچ مدیر کلی از دوایر وزارت خارجه کشورهای اروپایی حال آمدن به تهران را نداشت یک دفعه سه وزیرخارجه از سه قدرت برتر اروپایی به تهران آمدند و مذاکرات فشرده‌ای را با مقامات ایرانی در مورد محدود کردن یا بهتر بگوییم تعطیلی فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای انجام دادند. از آن زمان تاکنون یک نمایشنامه مضحک با بازیگرانی مضحک‌تر در عرصه دیپلماسی خارجی غرب با ایران کلید خورد که هنوز تماشاچیان خاص خود را دارد. آن زمان ما وارد تکمیل شدن چرخه سوخت نشده بودیم. غنی‌سازی 5/3 درصد، 5درصد و 20درصد را هم نداشتیم. برای اعتمادسازی کارهایی کردیم که در نوع خود بی‌سابقه بود اما طرف غربی اصلا توجهی به این اقدامات نداشت. علی‌رغم اینکه آمدند درب تاسیسات هسته‌ای ایران را پلمب کردند، به هیچ یک از وعده‌های خود عمل ننمودند و ایران را در کنار سه کشور، محور شرارت لقب دادند. ادامه مطلب...

93/2/29::: 9:46 ص
نظر()
  

شعری از کتاب شمشیر و جغرافیا آخرین اثر محمد کاظم کاظمی

 شمشیر و جغرافیا اثر محمد کاظم کاظمی

هر که از چشمه جدا ماند، لجن پرور شد

هر که نان پاره پذیرفت گداییگر شد

هر که تنها شداز این جاده پی غولان رفت

هر که رهتوشه جدا کرد به ترکستان رفت

نان مفت آمده ننگ دهن است ای مردم

این روایت سندش خون من است ای مردم

...

هفت خوان آن که در این دور و زمان خواهد خورد

هفت پیمانه منت پی آن خواهد خورد

هفت رنگ آنکه در این برهه بدل خواهد کرد

هفت تعظیم به هفتاد دغل خواهد کرد

ما نمی خواهیم نان در گرو جان بخشند

جوز پوچی که کریمانه به طفلان بخشند

سیب دندان زده با هر که رسد بذل کنند

روغن ریخته را نذر ابولفضل کنند

نیم خورده است از این کوزه نخواهم نوشید

آب حق است به دریوزه نخواهم نوشید.

 


93/2/17::: 12:16 ع
نظر()
  

بسم الله الرحمن الرحیم

دو مرزبان به شهادت رسیدند

یکی مرزبان مرزهای خاکی

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/moslehivadeghani/72c364a03d1ccb776b1910808fe77929.jpg

دیگری مرزبان مرزهای اخلاقی و دینی


http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/moslehivadeghani/40f7c43300fd2a93f832b423b8e03d3b.jpg

هردو شهادت دردناک بود

خدا به همه مادران شهدا صبر دهد

امیدواریم مسئولین خون این شهدا را زیر پا نگذارند و بعد از این شاهد چنین حوادثی نباشیم

 


93/1/5::: 11:36 ع
نظر()
  

به پیامبر صلی الله علیه و آله می گفتند خدا را قبول داریم اما تو را نه

به علی علیه السلام می گفتند پیامبر صلی الله علیه و آله را قبول داریم اما تو را نه

به امام خمینی رحمت الله علیه می گفتند امام زمان عجل الله را قبول داریم اما تو را نه

به خامنه ای می گویند امام را قبول داریم اما تو را نه

بی بصیرت ها همیشه یک قدم عقبند.


92/12/21::: 1:2 ص
نظر()
  

یک قصه از محمد سرشار به نقل از رجانیوز:

من موقعی شاخ درآوردم که آبجی اعلام کرد می‌خواهد با شوهر سابقش، خسرو خان، حرف بزند! بعد از دیدن 35 ماه دعوا و شاخ و شانه کشیدن خسرو خان با آبجی و ترکشهایی که نصیب من هم شده بود، حق داشتم شگفت‌زده بشوم که چرا بعد از این همه سال، انگار اصلاً خواهر دوقلویم را نمی‌شناسم.

آبجی و شوهرش برای چندین ماه، زندگی خوبی داشتند تا اینکه خسرو خان به زمینهای پدری ما، طمع کرد. من وقتی بو بردم که آبجی زودتر از من فهمیده و طلاق گرفته بود! آن هم درست یک ماه بعد از اینکه در جشن شب یلدا، خسرو خان جلوی همه، دست آبجی را در دست گرفته بود و به موفقیتشان در زندگی مشترک نازیده بود و سینه‌اش را جلو داده و گفته بود: «ازدواج ما بین زندگیای آشوب‌زده بقیه، جزیره ثباته!»
 
تا یک ماه بعد از طلاق، رابطه خسرو خان و آبجی، کج‌دار و مریز بود. خیلی‌ها دوست داشتند آنها از خر شیطان پیاده شوند و سر زندگیشان برگردند. حتی خسرو خان، ادامه مطلب...
92/12/10::: 7:18 ع
نظر()
  

وحید یامین پور نوشت:

دهه شصت برای نصف یک مرغ از 4 صبح توی صف می ایستادیم چون بنابود عزتمان را به نفروشیم. دهه شصت برای نیم کیلو پنیر صف می ایستادیم چون شعار داده بودیم نه شرقی، نه غربی… دهه شصت حتی پک های سیگار هم کوپنی بود چون گفته بودیم ما شریک غم همه مظلومان جهانیم. دهه شصت برای بیست لیتر نفت توی سرما می ایستادیم چون می فهمیدیم جنگ جنگ تا پیروزی یعنی چه… دهه شصت برای یک نوع روغن، یک نوع برنج، یک نوع شامپو و …برای یک نوع زندگی همیشه توی صف می ایستادیم…دهه شصت دهه صف بود. هم صف مخاصمه با امریکا هم صف گذران زندگی. ولی توی صف می خندیدیم. احساس تحقیر شدگی نداشتیم. چون رهبران مان ما را از آرمان های عزت مندانه انباشته بودند… اما امروز با کدام آرمان عزت مندانه صف ببندیم؟!
امروز که امریکا گویا شریک مودبی شده، امروز که برای پولهای نسیه پیش پیش چرخه های علم و تکنولوژی مان را متوقف کرده ایم، امروز که صدای حمایت از آزادی خواهان را فروخورده ایم، امروز که با وزرای جنگ رژیم صهیونیستی در یک مجلس سخنرانی می نشینیم، امروز که ترجیح می دهیم درباره هولوکاست چیزی نگوییم که به رفقای مودبمان بربخورد، امروز که فحاشی های آمریکایی ها را با سکوت پاسخ می دهیم… امروز چرا باید صف ببندیم؟
صف های امروز پشتوانه عزتمندانه ندارد. گویا برخی ته دل مردم را خالی کرده اند تا صف درست کنند.


  
<      1   2   3   4   5   >>   >