سفارش تبلیغ
صبا ویژن
میان او و حقّ انگاشتن باطل، جدایی می اندازد [امام صادق علیه السلام ـ درباره گفته خدای « بدانید که خداوند میان انسان و دلش جدایی می اندازد» فرمود]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :25
بازدید دیروز :24
کل بازدید :233697
تعداد کل یاداشته ها : 133
103/1/10
2:6 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
صادق مصلحی[38]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

خون شهید محمد حسین مصلحی وادقانی را منافقانی بر زمین ریختند که ایرانی بودند و فارسی زبان و ظاهرا مسلمان. نظام آخوندی و سپاه و حوزه های علمیه را دشمن درجه یک خود می دانستند و با دشمنان نظام دوستی محکم داشته و دارند. اجازه نخواهم داد دوباره منافقانی که خود با نظام و اسلام دشمنی دارند با نام دفاع از دموکراسی خون این شهید را پایمال کنند.

بگو شیخ بیاید «رو به فردا»، با «آرای
باطله» مناظره کند. ساده‌ای تو چقدر شیخ! جواد هم ، به جای «اطاعت» از تو،
به موسوی رأی داد!!... آقای مطهری! مقصر احمدی‌نژاد نبود که در مناظره آن
حرف‌ها را زد، مقصر امام بود که انقلاب کرد. اصلاً مقصر، ابوتراب بود، که
به جای میانه‌روی، طلحه و زبیر را از خود طرد کرد، و در مناظره با «عقیل»،
آهن گداخته به دستش نهاد...


آن
روزها، در «بیمارستان نجمیه» وقتی «ماما» خبر آورد که «سمیه» صحیح و سالم
به دنیا آمده است، مادر نخندید. اشکش از شوق به دنیا آمدن سمیه نبود،
واقعا داشت گریه می‌کرد، ضجه می‌زد، آخر دقایقی پیش، از رادیو، با همین
گوش‌های خودش، که آن زمان «سمعک» نداشت، خبر شهادت همسرش را شنید؛ پس این
روزها، تنها سالگرد عملیات کربلای پنج، در زمستان 65 نیست، سالروز تولد
سمیه خانم هم هست، و سمیه در همان روزی به دنیا آمد، که پدرش «محمد»، در «سه‌راهی شهادت»، به شهادت رسید.
جشن تولد سمیه، سال‌هاست که در کنار مزار پدر برگزار می‌شود، به صرف خرما،
شمع، اشک، چفیه، پلاک و یک مشت خاک از یک سرزمین پاک. مادرش می‌گوید خوردن
کیک سر خاک پدر شگون ندارد. سمیه دیروز وارد بیست‌وچهارمین سال زندگی‌اش
شد و پدرش‌ تنها 23 سال از خدا عمر گرفت، و با این «غبار»، گرد یتیمی از
صورت سمیه، پاک نخواهد شد، و دیروز جشن تولد سمیه بود. مادرش، کارت دعوت
فرستاد به همه مسوولان، که در ترافیک «بزرگراه شهید اشرافیت انگلیسی» گیر
کرد و به دست شان نرسید. باز هم جشن تولد سمیه، در «قطعه 26»، غریبانه
بود، و باز هم «مترو» ادامه مطلب...

88/10/30::: 7:4 ع
نظر()
  
  
میرحسین موسوی با اشاره به آنکه نه خود نه کروبی و نه خاتمی برای عاشورا بیانیه نداده اند، اغتشاشگران را "مردم خداجوی" نام می برد و بدون اشاره ای به تبلیغات وسیع منافقین و ماهواره های ضد انقلاب حرکت ضد اسلامی در روز عاشورا را "حرکتی خود جوش" می داند.

به گزارش برنا، داماد لرستان در حالیکه هتاکان را "عزاداران حسینی" می خواند، بی هیچ اشاره ای به شعار "مرگ بر اصل ولایت فقیه" ادامه می دهد: "عزاداران حسینی در این روز مقدس حسین حسین گویان به صورت مسالمت آمیز و بدون شعارهای تند روانه میدانها و مسیرهایی شدند که خود انتخاب کرده بودند."

همسر زهرا رهنورد، با نادیده گرفتن آتش زدن بانک و ساختمان ها و اموال عمومی، بستن راه عزاداران حسینی، سوت و کف و هلهله حامیان سبزپوش و ... در اقدامی عجیب از صداوسیما خواستار پخش تصاویر هتاکی می شود: "اگر صدا و سیما یک جو انصاف و عقل داشت می توانست برای تلطیف فضا و نزدیک کردن مردم به همدیگر گوشه ای از این صحنه ها را نشان دهد."

وی با هراسی آشکار از شعارهای مردم میلیونی در اجتماع بزرگ عاشوراییان و برای فرار رو به جلو از دست محکمه قضایی ادامه می دهد: "بنده به صراحت و روشنی می گویم فرمان اعدام و قتل و زندانی کروبی و موسوی و امثال ما مشکل را حل نخواهد کرد."

موسوی با انتقاد و ناراحتی از آیت الله علم الهدی در پی سخنرانی مستدلش در روز چهارشنبه و آشکار کردن خط نفاق و حزب شیطانی جریان آشوبگر، بدون اشاره به اقادامات تروریستی منافقین و هوادارانش در 6 ماهه گذشته ادامه می دهد: "این چه سخنرانی است که از تریبون دولتی مردم را به جنگ با یکدیگر دعوت می کند و یک عده را حزب الله می نامد و عده ای دیگر را حزب الشیطان؟ بارها در یک سخنرانی کوتاه اعلام می کند مردم توجه کنید جنگ است! آیا این سخنان دعوت به جنگ و شورش داخلی نیست؟"


وی بدون یاد کردن از شعارهای "نه غزه نه لبنان" در راستای منافع رژیم صهیونیستی و یا شعار "جمهوری ایرانی" در راستای منافع سکولارها و ضد انقلاب و منافقین از انتصاب هوادارانش با منافقین گله می کند و می گوید: "تهمت بی دینی و همراهی با قدرتهای بیگانه مستکبر و افراد بدنام و جریانهای منحوسی چون منافقین ناشی از چشم بستن به ماهیت مشکلات ملی کشور است. من به عنوان یک دلسوز می گویم منافقین با خیانت ها و جنایت های خود مرده اند، شما برای کسب امتیازهای جناحی و کینه ورزی آنها را زنده نکنید."

موسوی که هنوز خاطره دروغ بزرگ "تقلب در انتخابات"ش در ذهن ها زنده است، چند هزار نفر اغتشاشگر را در مقابل جمعیت میلیونی و ضد اشرافیت جنبش می خواند و می افزاید: "جنبش سبز مخالف دروغ است و آنرا آفتی خانمان برانداز برای کشور می داند و از اینرو دروغ های سیاسی و امنیتی و اقتصادی و فرهنگی و امثال آنرا خطری بزرگ برای کشور می دانیم."

البته سابقه عدم اطلاع موسوی از اخبار و اتفاقات امری مسبوق به سابقه است بطوریکه وی در ختم سعید پورآقایی که هنوز زنده و کاملا سالم  است، برای عرض تسلیت! شرکت کرده بود.

موسوی بدون اینکه از تبلیغات وسیع بی بی سی فارسی، صدای آمریکا، سی ان ن و سایر رسانه های آمریکایی و انگلیسی و بیانیه های متعدد کاخ سفید و اوباما در حمایت از آشوب های خود یاد کند، می گوید: "ما نه آمریکایی هستیم و نه انگلیسی. تا حال نه کارت تبریکی برای روسای کشورهای بزرگ فرستاده ایم و نه امید یاری آنها را داریم. "

این "نقاش خیال پرداز" در حالیکه گویا از وقایع عاشورای امسال کمترین اطلاعی ندارد و نه سوت و کف و هلهله ای شنیده نه شعراهای رادیکال و نه آتش بر اموال مردم را، حرمت شکنی آشکار روز عاشورا را با اگر و اما همراه می کند و می افزاید: "مسلما حرمت شکنی اگر در روز عاشورا صورت گرفته باشد مورد تایید ما نیست"

وی در حالیکه 6 ماه تمام به انکار، مخالف و معاندت با قانون اساسی و اصول آن مبادرت ورزیده است، در پایان بندهایی می آورد و تاکید دارد که "دولتی روی کار بیاید و اگر بی کفایت و ناکارآمد بود مجلس و قوه قضائیه در چهارچوب قانون اساسی با او برخورد خواهند کرد."

موسوی که گویا کتاب قانونش تنها چند بند قانون اساسی را داراست، در پایان بر " به رسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب و تشکل ها و پایبندی به اصل 27 قانون اساسی" تاکید می کند و از اصول دیگر قانون و شروط اجرای بند 27 سخنی نمی گوید.
88/10/12::: 9:29 ص
نظر()
  

کاروان شب و روز در حرکت بود و زمان کمی برای استراحت توقف می کرد.
افراد سختیهای زیادی را پشت سر گذاشته بودند اما اشتیاق رسیدن به شهر و دیار و
نجات از کمین دزدان و راهزنان آنها را به حرکت سریعتر وا می داشت . در این کاروان
افرادی بودند که راه را بلد بودند اما راهنما و فرمانده یک نفر بود هر چند گاهی
بین راه بلدها و راهنما اختلاف نظرهایی مثل اینکه کجا اطراق کنیم یا چقدر آب
برداریم پیش می آمد اما به هر حال حرف راهنما عملی می شد و بقیه اطاعت می کردند تا
اینکه یکی از آنها با راهنما اختلاف نظر زیادی پیدا کرد تاجاییکه با خود گفت من هر
چه می گویم او مخالف است چند نفر هم که با این راه بلد صمیمی تر بودند او را تحریک
به مخالفت جدی کردند آنها به او می گفتند که مگر تو راه را بلد نیستی ؟پس نیازی به
راهنمایی او نداری تو راه خود را برو او هم راه خود را می رود.

و اینچنین شد که او اعلام کرد من از راه دیگری حرکت خواهم کرد
کاروانیان متحیر شدند که او چرا چنین تصمیمی را گرفته است دلسوزان و حتی سایر راه
بلدها هم او را از این کار نهی کردند و آن را خطرناک توصیف کردند اما هر چه اصرار
و هشدار بیشتر می شد انکار و لجاجت این فرد هم بیشتر می شد تا اینکه اعلام کرد من
ازراهی می روم که نزدیکتر و بهتر است هر کس می خواهد می تواند با من بیاید .

کاروان دو دسته شد وعده ای همراه راه بلد که اکنون برای خود یک
راهنمای مستقل شده بود از راهی دیگر رفتند .این عده با خود فکر کردند که این هم
راه را بلد است پس فرقی نمی کند بالاخره به مقصد می رسیم وشاید هم زودتر
رسیدیم.چند نفری هم که از راهنما دل خوشی به خاطر امر و نهی هایش نداشتند با کمال
میل با این گروه همراه شدند.

سایر کاروانیان وقتی به شهر رسیدند سراغ دوستانشان را گرفتند تا
ببینند آیا آنها رسیده اند یا خیر اما هیچ کس از آنها خبری نداشت روزها گذشت ولی
باز هم خبری نشد تا اینکه بعد از مدتی یکی از آنها با لباس پاره و خونین درحالیکه
رمق راه رفتن نداشت وارد شهر شد .او خبر آورد که در میان راه دزدان راه را بر ما
گرفتند و اموال ما را غارت کرده و هر که مقاومت کرد کشتند و تعدادی که باقی ماندند
در راه از گرسنگی و تشنگی مردند.و وقتی با تعجب مردم مواجه شد گفت هر چند در میان
ما افراد قدرتمندی بودند اما چون تعداد ما کم بود  نتوانستیم مقاومت کنیم و آنهایی که راهنمای ما
را بر جداشدن تشویق می کردند خود همدست راهزن ها بودند و در حقیقت آنها ما را به
سوی راهزن ها بردند.

الشاذ من الناس للشیطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب

جدا شده از مردم نصیب شیطان می شود همانطور که گوسفند جدا شده از گله
نصیب گرگ می شود (نهج البلاغه خطبه 127)


88/10/12::: 7:59 ص
نظر()
  
غربال کردن یعنی جدا کردن آنها که ارزش ماندن ندارند یعنی ریزش آنها که پوک و توخالی شده اند یعنی جدا شدن آفت زده ها و این یکی از حکمتهای غیبت امام زمان است یعنی دراین فضاست که خالص و سالم و ارزشمند باقی می ماند و آنها که ارزش همراهی امام را ندارند جدا شوند
انتخابات ایران انجام شد و این امتحانی بزرگ بود برای کسی که رای آورد و نیاورد و کسی که رای داد به هر یک
اما....
عده ای سرمست پیروزی مخالفان را تحقیر می کردند و عده ای سرشکسته و سرخورده در فکر جبران شکست بودند به نظر می رسید گذشت زمان  شادی پیروزی و غم شکست  را کم کم روبه فراموشی برد اما اراده ای نمی خواست که این شکست به فراموشی سپرده شود وهر طور شده باید آتش تقابل در یاران نظام که از ماههای قبل از انتخابات روشن شده بود زنده و گدازنده بماند همان که زبان اتهام را دراز کرده بود دست انتقام را به کار گرفت
شیطان که دشمن قسم خورده بنی آدم بود سیری نامحسوس را آغاز کرده بود و اکنون نتایج فعالیتهای طولانی مدت خود را مشاهده می کرد اما چنان اوضاع را در چشم ها زینت داده بود که کسی متوجه فریب او نشود او القا کرده بود که برای دفاع از دین و عدالت و حق و حقیقت باید چنین کرد و اگر کوتاه بیایی به عالم  وآدم ستم کرده ای؟
شیطان در گوش جان می گفت:اگر چه همه دشمنان اسلام از توحمایت میکنند اما تو یگانه حامی اسلام و مسلمین هستی .مگر نه اینست که مراجع از تو حمایت می کنند؟؟ مگر نه اینست که این همه طرفدار که تو را با تمام وجود میخواهند از تو حمایت می کنند؟؟مگر دروغ گناه کبیره نیست که دیگران می گویند؟مگر ذلت ایران گناه نیست؟مگر دیکتاتوری فقط در دربار شاهان است؟
اگر چه اشتباهاتی هم رخ داده اما این مسایل اجتناب ناپذیر است !اگر چه ممکن است کسانی کشته شوند اما خون آنها به گردن قاتلان است !اگرچه عده ای قلیل از هواداران با اصل اسلام مخالفند اما به یاری آنان نیاز است!اگر چه ولایت فقیه را قبول داری اما هر فقیهی که بر تو ولایت ندارد!
اگر چه در گذشته حرفهایی زده ای و رفتاری داشته ای اما هر کس در هر زمانی باید ببیند الان چه چیز باید گفت و چه باید کرد.تعصب برگذشته اشتباه است!
اگر دیدی عده ای آشوب می کنند وبه اموال آسیب می زنند بدان که آنها نفوذی هستند و می خواهند جنبش را خراب کنند!
اگر دیدی عده ای علنا اسلام را انکار می کنند و مرگ را برایش آرزو می کنند،در عزای حسین شادی می کنند و سوت و کف می زنند،قران را پاره می کنند و به آتش می سوزانند،یقین بدان که میخواهند حرکت را آلوده کنند!بگو که آنها از کدام چشمه آب می خورند!و چه هدفی دارند!نگاه نکن که اوباما و هیلاری و پرز ومرکل و امثالهم از این گروه حمایت می کنند .آنها منافع خود را دنبال می کنند.
شیطان کار خود را کرد ودیگرنیاز نیست که بند و زنجیر و حیله بکار برد. بعید است که بنده اش بتواند عصیان کند و از مسیری که می رود برگردد.او جانشینی چون غرور و تکبر را اقتدار بخشیده و حسادت را شعله ور کرده است .ترس را چنان محکم کرده که مفهوم شجاعت قابل درک نباشد او شجاعت را فقط بیانیه صادر کردن می داند.


88/10/11::: 6:57 ص
نظر()
  
  
معروف است که تاریخ تکرار می شود اما باور کردن این موضوع که انحراف عجیبی که بعد از پیامبر رخ داد ممکن است در جامعه ما هم رخ دهد برایم دشوار بود چون به نظرم می رسید شیعه چیزی دارد که مسلمانان صدر اسلام نداشتند اما نگاهی دوباره به تاریخ نشان می دهد آنها آنچنان که ما تصور می کنیم بیگانه با دین و دیانت و حتی ولایت نبودند وتحلیل ها وماجراهای پشت پرده هایی که برای ما نقل شده برای مردم آن زمان نقل نشده بود واکنون هم که اگر چه شیعه به ولایت و امامت معتقد است اما مسلما اعتقادات موروثی کافی نیست خصوصا که رسانه های فریب و هیاهو در این زمان چشم ها را تسخیر کرده و اخلاق دینی کمرنگ و تعلق و وابستگی به حزب پررنگ شده باشد
این نسل اول مسلمانان نبودند که حسین را کشتند شاید مطمئنا نسل اول تصور اینکه روزی حسین اینچنین کشته خواهد شد را نمی کردند اما به همان نحو تصور این را نمی کردند که روش سیاسی و منش اجتماعی آنان منجر به چنان حادثه ای خواهد شد.
اولین ایراد آنها این بود که پیامبر را آنطور که باید نشناختند و او را بشری مثل خود می دانستند که ممکن است اشتباه کند به همین دلیل به کارهایش اعتراض می کردند وبارها آنحضرت را با سخنانشان آزار می دادند و از همین جهت سخن او در جانشینی علی علیه السلام را بی اهمیت می دانستند
نزدیکی سران انحراف به پیامبر هم عاملی بود بر اینکه انحراف را ندیده بگیرند و زمانی که این انحراف منجر به درگیری علی و عایشه شد نتوانستند بین همسر پیامبر و داماد پیامبر حق را تشخیص دهند هرچند قران گفته بود که زن یا داماد پیامبر بودن ملاک نیست وتنها باید عمل یک نفر ملاک قضاوت باشد و نه نسبت او با رهبر جامعه اما آنها حساب عایشه را از همسر لوط ونوح جدا می دانستند و می گفتند زن لوط کافر بود ولی عایشه مسلمان است  شاید آنقدر عایشه در چشمشان بزرگ شده بود که دیگر متوجه آیات سوره تحریم در اشاره به زن لوط و زن نوح نمی شدند.
اکنون نیز در کشور ما دو جریان است که هر دو مدعی پیروی از امام هستند و هر دو رودرروی یکدیگر موضع گرفته اند و اگر خواسته باشیم که سابقه انقلابی آنان را در نظر بگیریم و نزدیکی به امام را ملاک قرار دهیم دچار تحیر خواهیم شد و نخواهیم توانست هیچ کدام را نفی یا قبول کنیم و یا باید از جامعه و حوادث آن کناره بگیریم یا با هر کدام که با سلایق ما همخوانی داشتند را انتخاب و ازآن جریان حمایت کنیم .که معلوم نیست حق باشد یا خیر چون سلایق ما ملاک حقانیت نیست.
اما علی علیه السلام برای کسی که در تحیر انتخاب بین همسر پیامبر و داماد پیامبر قرار گرفته بود فرمودند:اعرف الحق تعرف اهله حق را بشناس و سپس اهلش را یعنی حق را ملاک ارزیابی افراد قرار بده نه افراد را ملاک یافتن حق
البته این زمانی است که انسان حق جو باشد و عقایدش در بند عقده هایش نباشد وغبار هوی و هوس در فضای ذهنش فرو نشسته باشد وگرنه به هر میزان که چشم حق جویی را ببندد و بند علایق حزبی را محکم تر کند بعید است بتواند از دامهای شیطانی که سوگند خورده که انسان را فریب دهد و اعمالش را در نظرش زیبا جلوه دهد رها شود.
این کلام امیر المومنین علی علیه السلام است که فرمودند فتنه ها زمانی شروع می شوند که احکامی بدعت گذارده شوند و از هواها و خواهشها پیروی شود.

  
  
شاید دوستانی از اینکه سبز را اموی عنوان کردم دلخور شوند
احتمالا بگویند من فریب خورده القائات مخالفان موسوی هستم و هر چه میگویم تکرار ادعاهای بی دلیل است

شاید حوادث عاشورا را یک نمایش برای بدنام کردن جنبش سبز بدانند همانطور که پاره شدن عکس امام را مشکوک و نمایشی قلمداد کردند اما مسلما هیچ کدام جرات نمی کنند که این دو حادثه را تایید و آنرا حق قلمداد کنند

نمی دانم در قالب ذهن این دوستان امکان حقیقی بودن این صحنه ها هم نقش می بندد یا خیر ؟؟اما این هم احتمالی است که شاید ارزش توجه کردن به آنرا داشته باشد.

و در صورت حقیقی فرض کردن این جریان چه عکس العملی را می پسندند ؟؟

کسانی که هنوز به جریان سبز دلبسته اند علی رغم تمام اختلاف نظرهایی که دارند و طیفی گسترده از متدینین سنتی تا لائیکهای عیاش را در برگرفته همه در دو شاخصه اشتراک دارند

1-بدبینی نسبت به نظام حاکم و رهبری و به تبع آن به رییس جمهور و قوه قضاییه و مقننه و تمامی احزاب و گروههای مخالف جنبش سبز

2- اعتقاد به این  اصل که هدف وسیله راتوجیه می کند و برای رسیدن به هدف از هر وسیله ای می توان استفاده کرد
این دو شاخصه به وضوح در رفتار این افراد به چشم می خورد که هر دو با روح تعلیمات اسلام مخالفت دارد.شاید به همین دلیل باشد که تمامی کشورهای غربی که سابقه دشمنی آنها با مسلمانان روشن است به حمایت از این جریان برخواسته اند



88/10/8::: 5:30 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >