در سفری که به استان فارس داشتم در راه با مردی ههسفر شدم که زندگی جالبی داشت می گفت :روزی مسافری را کنار جاده سوار کردم تا اورا به مقصد برسانم والبته برای رضای خدا .این مسافر خانمی با حال پریشان بود که از مشکلات اقتصادی و تنهایی خود گفت من نیز به قصد کمک اورا به انجمن خیریه ای معرفی کردم اما او از تنهایی خود گله کرد و با کنایه می خواست نیاز جنسی خود را ابراز کند بالاخره گفت حاضرم صیغه شما باشم اما من نپذیرفتم و او را به یک انجمن خیریه معرفی کردم . به این وسیله بخشی از نیاز مالی او برطرف شد . چند ماه بعد شماره مرا پیدا کرده بود و خواست تامرا ببیند .
این بار از زندگی گذشته خود گفت و دخترانی که بدون پدر با سختی بزرگ کرده و الان باید به خانه شوهر بروند ولی نه جهیزیه ای ،نه سرپرستی ...
خلاصه دوباره از من خواست تا اورا به عقد خود درآورم .هر چه من امتناع میکردم او بیشتر اصرار میکرد تا بالاخره راضی شدم( از شما چه پنهان، بدم هم نمی آمد) . بعد از اینکه مراحل قانونی طی شد با او عقد موقت بستم . مدتی نگذشته بود که دنیا به من رو کرد به طوری که اکنون دو دختر اورا شوهر داده ام و هیچ خللی در زندگی من بوجود نیامده. آن زن هم مانند همسر دائمی من مورد علاقه من می باشد و زندگی جدیدی را با رضایت شروع کرده واین درحالیست که محبت من نسبت به همسر دائمیم ذره ای کمتر نشده!هر چه میخواهم برای او بخرم اول برای همسر دائمم می خرم و ...
این سوال برایم پیش آمدکه اینگونه ازدواج که بسیاری از معضلات جنسی جامعه را مهار میکند چرا اینقدر منفور جامعه ما شده؟
امیر المومنین علی علیه السلام فرمود : اگر عمر ازدواج موقت را حرام نمیکرد جز انسان شقی و بد بخت زنا نمی کرد
نظر شما چیه ؟؟؟؟؟