شنیده ها و دیده ها حاکی از اینست که عده ای در اوج ذوق زدگی به سجده افتاده و التماس می کنند که ببخشید غلط کردیم
نشریات این عده هم با توهم اینکه «همه چی آرومه من چقدر خوشحالم» هی تیتر می زنند که« قهر با کدخدا، دوست و برادر بزرگتر ابدی نیست». بابا و پسرای بابا هم روی مبل لم داده و منتظرن که سفر به خانه کدخدا بر وفق مراد می گذره یا نه؟
کدخدا هم گفته که حرفی نداره نوکر جدیدی داشته باشه به شرطی که صد بار بگه غلط کردم و دیگه برا کسی شاخ وشونه نکشه تا اجازه بدم به جمع نوچگان من وارد بشه.
اما کدخدا دیگه سوار بر اسب نیست پاهای تاول زده قبیله ولایت هم پینه بسته و حالا می تونه تا سوریه و لبنان هم پیاده بره
کری خوانی های جان کری هم دیگر اثری ندارد
با لبه ظریف چاقوی دیپلماسی هم نمی توان دیوار بلند حائل را خراب کرد
و همچنان آمریکا برای ما شیطان بزرگ است هر چند برای عده ای برادر بزرگتر و دوست و کدخدا باشه