سلام
ضمن تبریک به حسن روحانی به عنوان رییس جمهوری منتخب مردم که توانست اعتماد بیش از نیمی از رای دهندگان را جلب کند و یک تنه پنج نفر را شکست دهد.
کافی بود هفت دهم درصد در آراء تقریبا حدود سیصد هزار رای دستکاری شود.
نیاز نبود یازده میلیون رای جابجا شود.
برگه های تانخورده زیادی لازم نبود تا آرای اصولگرایان بیشتر شود.
شاید ابطال آرای چند صندوق کافی بود تا انتخابات به دور دوم کشیده شود.
دولت همان دولت است و شورای نگهبان همان شورا اما تنها با فاصله چهار سال نتیجه یک انتخابات نتیجه ای بر اثر تقلب می شود و دیگری دموکراتیک ترین انتخاب.
اما همانها که انتخابات را تحریم کرده بودند و نهایتا رای خود را به صندوق انداختند ثابت کردند که تقلب بزرگ یک دروغ بزرگ بود. ملاک دموکراسی از دیدشان تنها پیروزی آنهاست نه قانون و نه رای ملت.
روز 22 بهمن ماه سال 1357 اتفاقی که در خیابان ایران (نزدیک میدان شهدا) افتاد، تجمعی بود اندک که جمعی از ضد انقلاب ترتیب داده بودند. آن روزها اقامتگاه امام (ره) در همان خیابان ایران بود و این جمع اندک جلوی خانه امام در همان خیابان جمع شده و شعارهای ضد انقلاب و ضد امام سر دادند.
این تجمع را میتوان اولین تلاش عناصر ضدانقلاب و منافقین برای نابود کردن انقلاب دانست؛ تلاشی که البته هیچ ثمرهای نداشت و حتی ثبت تاریخی هم نشد.
رهبر معظم انقلاب هم در 19 دی سال گذشته، به این تجمع اشاره کردند و فرمودند: «« از اول انقلاب و در طول سالهاى متمادى، کىها زیر پرچم مبارزهى با امام و انقلاب ایستادند؟ آمریکا در زیر آن پرچم قرار داشت، انگلیس در زیر آن پرچم قرار داشت، مستکبرین در زیر آن پرچم قرار داشتند، مرتجعین وابستهی به نظام استکبار و سلطه، همه در زیر آن پرچم مجتمع بودند؛ الان هم همین جور است. الان هم شما نگاه کنید از قبل از انتخابات سال 88، در این هفت هشت ماه تا امروز آمریکا کجا ایستاده است؟ انگلیس کجا ایستاده است؟ خبرگزارىهاى صهیونیستى کجا ایستادهاند؟ در داخل، جناحهاى ضد دین، از تودهاى بگیر تا سلطنتطلب، تا بقیهى اقسام و انواع بى دینها کجا ایستادهاند؟ یعنى همان کسانی که از اول انقلاب با انقلاب و با امام دشمنی کردند، سنگ زدند، گلوله خالی کردند، تروریسم راه انداختند، سه روز از پیروزی انقلاب در بیست و دوی بهمن گذشته بود، همین آدمها با همین اسمها آمدند جلوی اقامتگاه امام در خیابان ایران، بنا کردند شعار دادن؛ همانها الان میآیند توی خیابان، علیه نظام و علیه انقلاب شعار میدهند! چیزی عوض نشده. اسمشان چپ بود، پشت سرشان آمریکا بود؛ اسمشان سوسیالیست بود، لیبرال بود، آزادیطلب بود، پشت سرشان همهی دستگاههای ارتجاع و استکبار و استبداد کوچک و بزرگ دنیا صف کشیده بودند! امروز هم همین است. اینها علامت است، اینها شاخص است؛ و مهم این است که ملت این شاخصها را میفهمد؛ این چیزی است که انسان اگر صدها بار شکر خدا را بکند، حقش را به جا نیاورده است؛ سجدهی شکر کنیم.»
دو
واژه معروف دموکراسی و دیکتاتوری هر کدام دو تعریف متفاوت و به تبع آن طرفداران متفاوت دارند. از نظر
علمی یک تعریف و از نظر عملی یک تعریف دیگر. یعنی وقتی در کتاب به دنبال معنای آن
میگردی یک معنی دارند اما در عمل که بررسی می کنی و به تحقیق میدانی می پردازی یک
معنی دیگر دارند.
مثلا دموکراسی یعنی مردمسالاری یا حکومت مردم بر مردم یعنی مردم خود حاکمان و نظام
حکومتی خود را انتخاب کنند اما ادامه مطلب...
بگو شیخ بیاید «رو به فردا»، با «آرای
باطله» مناظره کند. سادهای تو چقدر شیخ! جواد هم ، به جای «اطاعت» از تو،
به موسوی رأی داد!!... آقای مطهری! مقصر احمدینژاد نبود که در مناظره آن
حرفها را زد، مقصر امام بود که انقلاب کرد. اصلاً مقصر، ابوتراب بود، که
به جای میانهروی، طلحه و زبیر را از خود طرد کرد، و در مناظره با «عقیل»،
آهن گداخته به دستش نهاد...
آن
روزها، در «بیمارستان نجمیه» وقتی «ماما» خبر آورد که «سمیه» صحیح و سالم
به دنیا آمده است، مادر نخندید. اشکش از شوق به دنیا آمدن سمیه نبود،
واقعا داشت گریه میکرد، ضجه میزد، آخر دقایقی پیش، از رادیو، با همین
گوشهای خودش، که آن زمان «سمعک» نداشت، خبر شهادت همسرش را شنید؛ پس این
روزها، تنها سالگرد عملیات کربلای پنج، در زمستان 65 نیست، سالروز تولد
سمیه خانم هم هست، و سمیه در همان روزی به دنیا آمد، که پدرش «محمد»، در «سهراهی شهادت»، به شهادت رسید.
جشن تولد سمیه، سالهاست که در کنار مزار پدر برگزار میشود، به صرف خرما،
شمع، اشک، چفیه، پلاک و یک مشت خاک از یک سرزمین پاک. مادرش میگوید خوردن
کیک سر خاک پدر شگون ندارد. سمیه دیروز وارد بیستوچهارمین سال زندگیاش
شد و پدرش تنها 23 سال از خدا عمر گرفت، و با این «غبار»، گرد یتیمی از
صورت سمیه، پاک نخواهد شد، و دیروز جشن تولد سمیه بود. مادرش، کارت دعوت
فرستاد به همه مسوولان، که در ترافیک «بزرگراه شهید اشرافیت انگلیسی» گیر
کرد و به دست شان نرسید. باز هم جشن تولد سمیه، در «قطعه 26»، غریبانه
بود، و باز هم «مترو» ادامه مطلب...