وقت نماز شد آفتاب که غروب کرد بچه های اهل تسنن وضو گرفته و مشغول نماز شدند و من به آسمان نگاه می کردم که رسیدن وقت را متوجه بشم وقتی که به نماز ایستادم و شروع به گفتن اذان کردم هیچ بچه شیعه ای پشت سرم نبود ترسیدم که نکنه کسی نیاد و آبروریزی بشه اما با شنیدن چند جمله اول اذان که به خاطر معماری خاص هنرستان صدا در فضا می پیچید و بلند تر از معمول شنیده می شد یکی یکی بچه ها آمدند و ایستادند با تمام شدن اذان یکی از بچه ها با صدای بلند گفت قد قامت الصلوه صف تشکیل شد و من نماز را شروع کردم همه جا ساکت بود به نظر می رسید که همه به هم احترام می ذارن و وقت نماز اهل سنت هیچ شیعه ای سر و صدا نمی کرد و وقت نماز شیعه هیچ اهل سنتی سر و صدا نمی کرد بعد از نماز عشاء پرسیدم که وقت نماز عشای دوستاتون کی هست گفتن ساعت هفت نیم یک ساعت مونده بود نمی دونستم چی بگم چند لحظه فکر کردم همه نگاه می کردند سکوت بر همه جا حاکم بود حس می کردم همه مشتاقن ببینن من چی می گم چند جمله درمورد اخلاق پیامبر صحبت کردم و گفتم بعدا با هم صحبت می کنیم
بعد از شام رفتم یکی از خوابگاههایی که مخصوص بچه شیعه ها بود می گفتن که قبلا هم که آقایی میومد تو این اتاق جمع می شدیم و برامون صحبت می کرد اتاق به هم ریخته بود ولی زود جمع و جورش کردن و یکی یکی اومدن.شروع کردم به پرسیدن اسم بچه ها فامیلی های عجیبی داشتند که بهانه خوبی بود برای صحبت کردن بیشتر همه از دهستان ایسه بودن که در بیست کیلومتری بندر عباس بود هرچه می گذشت بر تعدادشون اضافه می شد نزدیک به دوساعت با صحبت کردیم .
از بندر عباس رفتیم به شهرستان بندرخمیر
اهل سنت در منتطقه بندر خمیر مساجد بسیاری دارند که هر کدام با یک مناره سفید رنگ و
بلند مشخص هست در شهر بندر خمیر ده مناره به چشم رسید به کنار یکی از این مناره ها
رفتم اماطول و عرض مسجد کمتر از ارتفاع مناره بود. مسجدی که این مناره رو در بر
گرفته بود نیمه کاره به نظر می رسید معلوم نبود که در این مسجد نماز خونده میشه یا
خیر.در مسجد بسته بود و دیوارهای مسجد با بلوکهای سیمانی درست شده بود بر خلاف
مناره که با رنگ سفید و با شکوه بود ظاهر ساختمان مسجد تیره و ناقص به نظر می رسید
از بندر خمیر به سمت دهستان کشار رفتیم
در مسیر رفتن به روستای کشار هم تعداد زیادی مناره دیدیم که نشانگر وجود مساجد اهل
سنت بود مناره ها تقریبا یک شکل و مدل مناره های مسجد الحرام بود و هر مسجد یک مناره داشت
نزدیک غروب رسیدیم به یک هنرستان شبانه روزی نزدیک به هشتاد دانش آموز دارد که نیمی شیعه و نیمی از اهل تسنن هستند
تعدادی در حیات مشغول فوتبال بودند بعد از گذاشتن وسایل رفتم کنار بچه هایی که فوتبال
بازی می کردند همه به استقبالم آمدند دوازده نفر بودند سه تیم چهار نفری وقتی بازی
شروع شد چهار نفر کنارم نشسته بودند گفتند همه ما شیعه هستیم تعجب کردم گفتم شنیده بودم که بیشتر دانش آموزان این مدرسه سنی هستند
گفتند ما که فوتبال بازی می کنیم همه شیعه هستیم اما تعداد اهل سنت در این مدرسه مساوی
شیعه هست
سوال کردم پس اهل سنت کجا هستن؟اونا با شما بازی نمی کنن یا اصلا اهل فوتبال نیستن؟
گفتن اهل فوتبال نیستن
بعد از نماز مغرب و عشاء سوار قطار شدیم و به سمت بندر عباس حرکت کردیم . مسیر هیجده ساعته قم تا بندرعباس را در دو کوپه سپری کردم اول به یک کوپه رفتم که دو جوان و یک فرد میانسال همسفرم بودند بعد از تماشای فیلم نزدیک به دو ساعت با هم صحبت می کردیم کاملا صمیمانه با هم دوست شدیم وبدون خجالت هر سوالی به ذهنشان رسید پرسیدند و من هم خیلی صریح جواب دادم تا ساعت یک بعد از نیمه شب بیدار بودیم بعد رفتم یه کوپه دیگه یکی از دوستان روحانی و یه نفر دیگه که خیلی زود فهمیدم از اهل تسنن است .آشنایی ما با گفتگو در مورد این شروع شد که از مقصدهمدیگر سوال کردیم و من گفتم می خوام برم یه منطقه سنی نشین
همسفر من پرسید چرا ؟بعد بدون اینکه منتظر جواب من بمونه ادامه داد من خودم یک اهل تسنن هستم چرا می خوای بری منطقه سنی نشین ؟
گفتم:چون من هنوز با اهل تسنن مستقیما روبرو نشدم دوست داشتم برم یه جایی که اهل تسنن هستن تا از نزدیک با جامعه اهل تسنن آشنا بشم
همسفر من گفت من اهل تسنن هستم و همسرم شیعه پدرم اهل تسنن بود ومادرم شیعه اصلا در منطقه ما همه باهم بدون هیچ مساله ای زندگی می کنیم ازدواج می کنیم انگار که هیچ اختلافی وجودندارد همه مسلمانیم .ادامه داد در منطقه ما مسجد هست برای همه حسینیه هست برای همه
سوال کردم شما هم به حسینیه می روید و عزاداری می کنید پاسخ داد بله ما همه در کنار هم هستیم و برای امام حسین عزاداری می کنیم
همسفرم گفت در منطقه ما اکثرا به این صورت هست اما جاهای دیگه مثل کردستان اهل سنت تندی داره که
حتی من هم از اونا میترسم
در طول تاریخ همیشه خاطره قیام امام حسین الهام بخش جهاد در راه خدا ودین او و ستیز با ظلم و ظالم بوده است و واعظان و مبلغان شیعی وظیفه خود می دانسته اند که با بر انگیختن احساسات پاک دوستداران اهل بیت آنان را متوجه سیره و اهداف معصومین کنند .
مراسم عزاداری در حقیقت فرصتی است تا شیعیان محبت اباعبدالله را در درون خود شعله ور کرده و با یاد آوری مصایب آنحضرت کینه قاتلان و دشمنان ایشان را در وجود خود تازه نگه دارند تا در صحنه اجتماع در دفاع از حق و مبارزه با طاغوت با تمام وجود آماده جان فشانی باشند .
در مکتب اهلبیت، محبت خدا و پیامبر در کنار برائت و بیزاری از دشمنان خدا و پیامبر معنی می یابدکه دستوری قرانی است و محبت ذوی القربی هم با کینه قاتلان و دشمنان آنها کامل می شود.
اگر چه کسانی که دستشان به خون حسین ابن علی آلوده شد اکنون به درک واصل شده اند. اما هنوز کسانی که به کار ایشان راضی هستند وجود دارند و شیعیان تا زمانی که تفکر یزیدی در جامعه حضور داشته باشد یاد قیام حسینی را زنده نگه خواهند داشت و این تقابل حق و باطل را برای الگو دهی به انسانهای حق جو و حق پرست حفظ خواهند کرد .
اقامه عزا بر حسین و فرزندان ویاران مظلومش وسیله ایست برای زنده نگه داشتن هدف حسین ابن علی که همان حفظ اساس اسلام بود چرا که اگر حاکمیت جامعه اسلامی به دست کسی باشد که با احکام دین سر جنگ دارد چندی نمی گذرد که حتی نامی از دین هم نمی ماند پس حسین برای زنده شدن و حفظ دین جدش باید قیام کرده و با کمک کسانی که به او وعده یاری داده اند به جریان غصب خلافت پیامبر پایان دهد ولی افسوس که فرزندان مردمی که پدرش را بعد از پیامبر یاری نکردند اینبار نه تنها او را یاری نکردند بلکه با شمشیر به استقبال او رفتند .
چرا چنین شد ؟
این لکه ننگی است که هرگز از دامان تاریخ پاک نخواهد شد .
سلام بر حسین، شهید مبارزه با طاغوت و لعنت خدا بر قاتلان و
ظالمان بر او و خاندانش
یکی از افتخارات شیعیان اینست که تا توانسته اند درمقابل
حاکمان جور سر تسلیم فرود نیاورده اند و هر گاه احساس کرده اند که برای حفظ دین و
گسترش اسلام باید بر علیه سلاطین ستمکار قیام کرد از بذل جان و مال دریغ نکرده اند واین سیره را از امام خود حضرت
اباعبدالله الحسین آموخته اند
حسین بن علی وقتی احساس کرد که برای احیای اسلام لازم است
با حاکمی که با نام خلیفه رسول خدا بر مسند حکومت تکیه زده اما با اساس اسلام
دشمنی دارد واز کشتن فرزند پیامبر هم ابایی ندارد نبرد کند به سوی شهادت قدم
برداشت وجان خود و فرزندان واصحاب خود را در راه احیای دین فدا کرد و خانواده خود
را در این مسیر همراه خود برد تا پیام آور خون او باشند
پس از او فرزندانش(امام سجادو امام باقر وامام صادق و....علیهم
السلام ) با زنده نگه داشتن یاد عاشورا ادامه دهنده راه او بودند و با گریه خود بر
مظلومیت حسین هدف اورا برای مردم تبیین می کردندو به شیعیان خود هم دستور می
دادندکه برای مصایب اباعبدالله شعر بگویند ومجالس گریه برپا کنند .
اما بدعت بودن این عزاداریها ادعایی باطل است که از روی جهل
و عناد با طریق اهل بیت عنوان می شود و هیچ دلیل علمی هم ندارد و تنها چیزی که
دستاویز مدعیان ومخالفان هست رفتار غلط برخی است که همیشه مورد اعتراض علمای شیعه واقع شده است .
الحمد لله الذی جعل کمال دینه وتمام نعمته
بولایة أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام
----------
در غدیر خم , طلوع نور بود ----- خم , تجلى گاه , کوه طور بود
کاروانى شد, مقیم آن زمین ----- کاروان سالار, ختم المرسلین
غرق شادى , جمله افلاکیان ----- خرم و سرمست خیل خاکیان
جبرئیل آورد, پیغام از خدا ----- بر حبیب او, رسول مصطفى ص
گفت آوردم , به فرمان کریم ----- بهر تو اینک پیامى بس عظیم
امتت را آگه از این راز کن ----- عقده از کار دو عالم باز کن
داد فرمان خاتم پیغمبران ----- تا به پا شد, منبرى در آن مکان
بر فراز منبر آن , والا مقام ----- کرد حجت بر مسلمانان تمام
گفت پیغمبرص که بعد از من على ----- رهبر خلق و امام است و ولى
پس بخوانید اى قدح نوشان خم ----- آیه الیوم اکملت لکم
خانه زاد خانه امن خدا ----- شد وصى و جانشین مصطفى
خانه زاد کعبه نورى منجلى است ----- کعبه دلهاى مشتاقان على است
خانه زاد کعبه بر دوشش به شب ----- مى برد شام یتیمان عرب
تا مبادا کودکى بى نان و آب ----- سر نهد بر بستر و بالین خواب
----------
جمع بندی بحثی که نزدیک به سه ماه در کلوب اهل سنت وعرفان بین من و اعضای اهل سنت در جریان بود
با توجه به آیه مورد استناد وروایاتی که از پیامبر رسیده مسح بر پا صحیح و مشروع است
آیه :فاغسلو وجوهکم و ایدیکم (بشویید صورت و دستهایتان را )وامسحوا بِرُؤُسِکُمْ
و ارجلکم الی الکعبین(و مسح کنید قمستی از سر و پاهایتان را)
در این آیه ارجلکم عطف بر محل« رُؤُسِ» است_ که نزدیک تر است _و اینکه عطف بروجوه باشد_که با فاصله آمده_ ترجیح بدون دلیل است .به هر حال عطف بر« رُؤُسِ »هم صحیح است که استدلال به آیه را باطل می کند چون نمی توان گفت که تنها احتمال در این آیه اینست که «ارجلکم» عطف بر «وجوهکم» شده نه «روسکم».
روایات :برخی روایاتی که مورد استناد اهل سنت می باشد از نظر سندی ایراد داشته مثل روایتی که در سنن ابن ماجه آمده که ابی اسحاق از ابی حیه از حضرت علی نقل می کند و برخی از نظر دلالتی کافی نیست مثل روایاتی از عبد الله عمر نقل شده و عبارت آن اینست«ویل للاعقاب من النار» .
علاوه بر اینکه این چند روایت در مقابل روایات بسیاری قرار می گیرد که مسح بر پا را تایید می کند اگر مایلید به این روایات مراجعه کنید
( حدیث رفاعةبن رافع)سنن ابن ماجه ج1 باب 57ح460رقم 453 –سنن ابی داودرقم 730 –سنن نساییرقم 1124-سنن دارمی1295-
حدیث ابی الاسود« ابن حجر عسقلانی رجال این روایت را ثقه دانسته» )الاصابه ج1ص185ش843
حدیث ابی مطر«ابن حبان وی را در ردیف ثقات ذکر کرده»)مسند احمد مسند العشرة رقم 1285
-حدیث حمران)مسندابی شیبه ج1ص18مسنداحمد رقم 391 کنز العمال نظیر همین حدیث آمده ص442ش26886
حدیث ابومالک اشعری)مسند احمد21825
حدیث ربیع« الزواید اسناد این حدیث را حسن دانسته»)سنن ابی ماجه ج1ص156ش 458رقم 451مسنداحمدرقم 25773-
-تفسیر طبری جزء 6ص82-
نظر صحابه وتابعین:علاوه بر اینها از 25 نفر از صحابه وتابعین نقل شده که مسح پا واجب است نه شستن (حکم الارجل فی الوضوءص63و68)