اسلام گرایی بعد از غرب گرایی و ملی گرایی
در میان امت اسلامی جریانهای فکری مختلف و متعددی شکل گرفته و بر جامعه اسلامی تاثیر گذاشته است اما با توجه به تحولات تاریخی صد ساله اخیر متوجه سه جریان اساسی می شویم که هر کدام در برهه ای تفکر غالب شده و توجه زیادی را به خود جلب کرده است
غزه
سند مظلومیت مردم فلسطین و برگ سیاهی از جنایات اسرائیل است و هیچ کس این حقیقت را
منکر نیست حتی کسانی که با مقاومت حماس درمقابل اسرائیل موافق نیستند و راه حل
مساله فلسطین را مذاکره می دانند قبول دارند که اسرائیل از هیچ جنایتی برای رسیدن
به منافعش فروگذار نمی کند و شاید به همین دلیل از مقاومت گریزان و به مذاکره
متوسل می شوند همانطور که یاسر عرفات بعد از سالها مبارزه به مذاکره رو آورد و
حیات ذلت بار را بر مبارزه ترجیح داد .
اکنون هر دو سیاست
مبارزه و مذاکره در فلسطین اجرا می شود محمود عباس رهبر تشکیلات خودگردان در کرانه
باختری با منحل کردن دولت منتخب مردمی حماس وابقای خود در سمت ریاست همواره با سران اسرائیل و آمریکا و اعراب مشغول
مذاکره اند و دولت مردمی حماس هم در غزه با اشغالگران به مبارزه برخواسته است .
با بررسی تاریخ معاصر فلسطین در می یابیم که مسلمانان و
اعراب در زمینه حمایت از مردم فلسطین کوتاهی بسیار کرده اند زیرا اگر از همان
ابتدا وقبل از اینکه یهودیان صهیونیست قدرت پیداکنند جلو تسلط آنان گرفته می شد کار بجایی نمی کشید که این غده سرطانی
وسعت پیدا کرده و جراحی کردن آن سخت و پر هزینه باشد
در جریان اشغال فلسطین تنها مردم فلسطین بودند که برای
دفاع از خود به مبارزه رو آوردند و سایر کشورها زمانی که زمینهای خود را از اشغال
صهیونیستها بیرون آوردند فلسطینیان را در چنگال آنان رها کردند و مسلما همانطور که
سایر کشورها و از جمله لبنان جز با مبارزه مسلحانه نتوانستند کشور خود را آزاد
کنند فلسطینیان هم جز با مبارزه نخواهند توانست اسراییل را نابود و کشور خود را
آزاد سازند هر چند بتوانند زندگی ذلت بار و سختی را در حکومت یهودیان صهیونست
داشته باشند
اگر
چه مبارزان اولیه فلسطین انگیزه دینی نداشتند و حاضر بودند برای حفظ حیات خود دست
بیوه رییس جمهور ترور شده اسرائیل را هم ببوسند اماانتفاضه ملت فلسطین در سالهای
اخیر براساس آموزه های دینی است . انسانیت و اسلام به ما آموخته است که مبارزه و
شهادت بسیار ارزشمندتر از زندگی ذلت بار تحت حکومت کسانی است هزاران انسان بی گناه
را برای تصاحب زمینهایشان قتل عام کرده
اند
عملیات
انتحاری گروه ریگی با بی اعتنایی رسانه های نظام مواجه شد در حالیکه پایگاههای
خبری وابسته به این گروه این عملیات را بزرگترین و مهمترین عملیات بر ضد رژیم
معرفی کرده و آنرا اولین عملیات انتحاری در ایران و تعداد کشته های آنرا بیش از صد
نفر معرفی کردند
این
گروه انگیزه این عملیات را انتقام از دولت به خاطر تخریب مدارس علمیه اهل سنت
عنوان کردند اما به نظر می رسد انگیزه عامل این انفجار شخصی و در راستای اهداف این
گروه تروریستی است طبیعی است که برادرنوجوان عبدلمالک به خاطر انتقام خون برادر
معدومش اهداف کسانی را که تجهیزات و تسلیحات این گروه را تامین می کنند نا آگاهانه
دنبال کند .
اگر
این عمل در پاسخ به تخریب مدارس علمیه اهل سنت است طبعا باید مجوزی شرعی و دلیلی
براساس قران وسنت هم برای کشتن مسلمانان داشته باشند . حال این سوال مطرح می شود
که کجای قران وسنت گفته که بخاطر تخریب مدارس علمیه باید دهها نفر را ترور کرد؟؟
حتی
اگر انگیزه این گروه مبارزه با نظامی باشد که به زعمشان با دین و اسلام مخالفت می
کند از همان کسی پیروی می کنند که تصور می کرد علی کافر شده و باید در بهترین شب و
با نیت قربه الی الله او را ترور کرد.قطعا عبدالرحمن بن ملجم مرادی هم تصور می کرد که
علی با دین و اسلام مخالف است و باید به هر طریق شده او را از میان برداشت و هیچ
مستند شرعی برای کشتن علی نداشت جز توهمات متحجرانه خوارج.
سابقه
این گروه در ترور و کشتار مردم بیگناه و کشف تجهیزات و تسلیحاتی که از منابع
بیگانه دریافت کرده اند و رابطه دوستانه و همسو با رسانه های غربی بیانگر دروغگویی
این گروه در ادعاهایشان و همسویی با دشمنان نظام اسلامی ایران است.
اگر در مدارس علمیه تخریب شده این گونه افرادی
که به آسانی دست به کشتار مسلمانان می زنند تربیت می شوند شایسته ترین کاری که می
شد کرد همان بود که شده خصوصا که اعدام دو نفر از مولوی های این مدارس و کشف
مقادیر زیادی سلاح و مهمات از مدرسه عملیه دخترانه موید همین مطلب است که در این
مدارس تنها قران و حدیث آموزش داده نمی شود بلکه فضایی برای آموزش نیروهای نظامی
جانبرکف برای مبارزه با نظام و مردم مسلمان ایران فراهم می شود .
خبر برایم تکان دهنده و دهشتزا
بود تکان دهنده تر از کشتار و محاصره و
قطع برق و ...
صهیونیستها
محموله شیر خشک غزه را نابود کردند
این خبر برای کسانی که پدر یا
مادر نوزاد شیرخواره هستند دردناکتر از دیگران است
علاقه مادر و پدر به فرزند
شیرخواره آمیخته با ترحم به طفلی که نه توانایی دفاع از خود دارد نه قادر است با
شکم گرسنه بخوابد نه می تواند گرسنگیش را بر زبان آورد وصف ناشدنی است تا شیرخواره
نداشته باشی آنرا درک نمی کنی اکنون که تصور می کنم که مادران غزه چگونه شیرخواره
های خود را ساکت می کنند بغض گلویم را می گیرد باور کنید ترس و نا امنی و تاریکی
وسرما و صدای انفجار و ضجه مادران شهدا هم
نمی تواند طفل گرسنه را ساکت کند .تنها چیزی که در نبود غذا برای شیرخواران آرام
کنند است شهادت باشد!
گذشته ها اگر جایی روضه اصغر
خوانده می شد برایم با سایر شهدا تفاوتی نمی کرد اما زمانی که خدا به من طفل شیر
خواره داد برای روضه اصغر بیشتر از همیشه گریه میکنم چون می دانم بر دل حسین و
رباب چه گذشت وقتی اندام نازک اصغر را که برای گریه کردن هم نا نداشت در حال دست
وپا زدن برای شهادت ببینند و می دانم
زمانی که رباب توانایی شیر دادن یافت چقدر در نبود شش ماهه اش سوخت
طفل شیرخواره دوست داشتنی ترین
موجود روی زمین و ترحم برانگیزترین انسان است اما برای انسانها نه برای گرگ ها و
درندگان تشنه خون !
در این میان جرم اعراب و کسانی
که می توانند کاری بکنند و نمی کنند کم از صهیونیستها نیست درست مثل کسی که
گوسفندی را نگه داشته تا قصاب با آسودگی سرش را ببرد
اکنون که صهیونیستها از یک طرف
و اعراب از طرف دیگر دو لبه قیچی قتل عام فلسطینیان شده اند وظیفه ما چیست؟چه کار
از دستمان بر می آید جز فریاد ؟این کمترین کاری است که از دست هر کسی بر می آید و
بسته به میزان بلندی صدای هر کس این فریاد موثر تر است قطعا جریانهای سازشگرای
داخلی که نظام سلطه را دگرگون یافته می دانند و برای دموکراسی دلشان تنگ شده و
نگران حقوق زندانیان سیاسی و آزادی اندیشه و فرهنگ هستند فریادشان در گلو خفه شده
و گرنه صدایشان برای جامعه چند صدایی که فقط صدای خودشان چند بار شنیده شود بسیار
بلند است
یه
روز صبح آقای الف توی خونه نشسته و منتظر کسی هست این آقای الف مخالف نظام حکومتی
کشورش هست و چند تا کتاب هم نوشته و طرفدارای زیادی هم داره والان منتظر اجرای یه
پروژه برای مبارزه با نظام هست
با
صدای زنگ در آقای الف خودش روبرای رفتن آماده می کنه
جلوی
در ماشین منتظر آقای الف ایستاده بعد از چند دقیقه آقای الف به همراه دو نفر به
سمت خارج شهر حرکت می کنن
مقصد
یک باغ سر سبز و با صفا است که دوستان حزبی آقای الف هم اونجا حضور دارن
با
وارد شدن آقای الف به باغ جمع دوستان به استقبالش می رن وبا تعارف وتعظیم اون رو به
جمع خودشون وارد می کنن
بعد
از خوش آمد گویی و احوالپرسی های معمول آقای الف می پرسه خب نقشه چیه؟
آقای
ب یکی از دوستان سیاسی حزب: بناست شما رو تو یه اتاق سرد با لباس کم زندونی کنیم و
شکنجه و شستشوی مغزی بدیم و بعد از اون
شما رو کنار مسجدتون رها کنیم و بریم شما هم تا چند روز دچار حواس پرتی شده باشید
و مدام بگید نزن نمیگم بی گناهم بعد ازچند
روز هم خاطرات این دوران سخت و طاقت فرسای شکنجه و شستشوی مغزی رو برای مردم و رسانه ها تعریف کنید
البته
نگران نباشید نیازی نیست که شما واقعای این مراحل وناراحتیهاش رو تحمل کنید شما
این لیوان اب رو که نوش جان کنید ویروسهای سرماخوردگی کار خودشون رو می کنن و شما
سرمامی خورید بدون اینکه سرمایی تحمل کرده باشید البته استراحت بعد از این مرحله
سرماخوردگی شما رو هم خوب می کنه
این
هم یه ماده بی حسی هست که وقتی بناست آثار شکنجه روی بدن شما نقش ببنده جلوی
ناراحتی شما رو میگیره اگه خواسته باشید می تونیم کلا شما رو بی هوش کنیم که هیچ
احساس ناراحتی نکنید البته یه کم ناراحتی بعد از هوشیاری دارید ولی ارزشش رو داره
با انجام درست این نقشه محبوبیت شما و جمع طرفدارای شما چند برابر میشه و نظام هم
بی اعتبار و دیکتاتور معرفی می شه
به
همه دوستان هم سپردیم که برای این پروژه حسابی تبلیغ کنن هم برای گم شدن شما هم
برای مریضی و مظلومیت شما هم برای بی رحمی
اطلاعاتیای نظام سپردیم تو وبلاگ ها و
سایتها و مساجد و خلاصه هر جایی که بتونن برای شما اشک بریزن و برای شما و
کتاباتون تبلیغ کنن اینجوری حتی میشه برای چاپ کتابهای شما کمک مالی هم جمع
کرد
آقای
الف یه فکری کرد و گفت بسیار خوب من آماده ام
آقای
ب میگه عجله نکنید چند روز فرصت داریم جز این سرماخوردگی همه کارها رو میشه روز
آخر هم انجام داد فعلا بریم در مورد اوضاع حزب و نظام بیشتر صحبت کنیم البته بعد
ازصرف ناهار و استراحت و چای و قلیون و ....
صبح
چند روز بعد یک ماشین نزدیک مسجد محل آقای الف ترمز میکنه و در هوای نیمه روشن و
سرد صبح آقای الف رو پیاده می کنه وبه سرعت حرکت می کنه البته آقای الف خودش پیاده
نمی شه بلکه دو نفر اون رو ازفضای گرم ماشین روی زمین می خوابونن و بعد از
خداحافظی آرام سوار ماشین میشن و میرن
از
اینجا به بعد نوبت نقش بازی کردن آقای الف هست و سایر دوستان می رن تا خبر پیدا
شدن آقای الف رو در وبلاگها و سایتها با همون اشک و مظلوم نمایی منتشر کنن
این
داستان شما رو به یاد چی می اندازه؟
شاید نوشتن این مقاله پا تو کفش کارشناسان اقتصادی کردن باشه اما به خاطر اینکه به مسائل فرهنگی مربوط می شه احساس می کنم که بد نیست در این مورد نظر خودمو بگم
دراین چند هفته اخیر گران شدن ناگهانی بهضی چیزا مثل برنج قابل توجهه مسکن هم که مشکل مزمن جامعه است هر چند رشد سریع قیمت چنین وانمود می کنه که این افزایش موقته و بزودی قیمت به حال سابق بر می گرده اما تجربه چند سال اخیر خلاف این مطلب رو نشون داده
به نظر من علت این گرانیها جدای از عوامل بسیاری که در اون تاثیر دارن مثل خشکسالی یا بازار جهانی یا تحریم اقتصادی کشورهای بزرگ یا تهدیدات امنیتی و فضای بی ثبات منطقه یا بی کفایتی برخی مسئولین یا کارشکنی برخی دیگریا اقتصاد بیمار یا فساد اداری و مالی یک علت بزرگ و مهم دارد که از آن غفلت شده است و آن فرهنگ غلط مصرف در کشور ماست
واکنش ما در مقابل گران شدن چیه ؟در مقابل ارزان شدن چطور ؟
فرض بگیرید چند وارد کننده بزرگ برنج با هم هماهنگ کنند که با عدم عرضه برنج قیمت را بالا ببرند همزمان با شایع کردن خشکسالی و نبود برنج قیمت به سرعت رشد می کنه در عین حال که قیمت برنج دو برابر می شه خرید مردم چند برابر می شه چون می خوان قبل از گرانتر شدن برنج چند کیسه ذخیره هم داشته باشن واین روند عرضه کم و تقاضای زیاد قیمت رو تصاعدی درعرض چند روز به اوج خودش می رسونه تا اینکه دولت مجبور میشه واردات برنج روزیاد کنه و صادرات رو ممنوع تاقیمت ثابت بشه اما درا ین فرصت اون چند تاجر بزرگ به سود دلخواه خودشون رسیدن شاید اصلا تغییر شغل بدن برن سراغ یه کالای دیگه مثل چای
همین ماجرا می تونه در زمینه مسکن هم اتفاق بیافته چند نفر با یه سرمایه کلان (حتی ممکنه برخی بانکهای دولتی باشن )شروع کنن به خرید زمین. تقاضای زیاد مساوی است با بالارفتن قیمت .قیمت که زیاد می شه ترس یا امید به گرانتر شدن مردم رو وادار می کنه که به هر ترتیبی شده برن تو بازار زمین و مسکن در نتیجه تقاضا بیشتر میشه و قیمت هم بالاتر میره. اینجا دیگه زور دولت هم به این سرمایه دارها نمی رسه (حتی اگه این سرمایه دارها بانکهای دولتی تحت امر رییس جمهور باشن)
این سیاست یا بهتره بگم فریبکاری در بسیاری از زمینه اتفاق میافته .مثل بازار سکه و طلا .به این نمونه هم دقت کنید!!چند نفرمیلیاردر شروع میکنن به خرید سکه و طلا در نتیجه قیمت می ره بالا بدنبالش مردم از ترس یا به امید گرانتر شدن شروع به خرید می کنن قیمت بالاتر میره اونهایی که طلا وسکه خریده بودن به بالاترین قیمت به مردم می فروشن .دولت سکه عرضه می کنه قیمت ثابت مشه.
حالا فرض بگیرید که مردم با گران شدن یه کالا از خرید اون خود داری کنن و چند روز صبر کنن و از دولت بخوان که علت گرونی رو بررسی کنه نتیجه چی میشه؟این همون کاری هست که مردم در بسیاری از کشورهای جهان انجام می دن
شاید بگید این کار جایی نتیجه می ده که دولت هم توانایی مدیریت صحیح اقتصادی داشته باشه و اقتصاد هم سالم باشه اما به عقیده من اگر مردم فرهنگ صحیح مصرف رو اجرا کنن یه دولت ضعیف هم می تونه مشکلات اقتصادی رو حل کنه
نظر شما چیه ؟؟
مردی که کنار دستم نشسته بود گفت عجب روزگاری شده ؟نه حیایی مونده نه غیرتی ببین با چه ریخت و قیافه ای اومدن تو اتوبوس نشستن منظورش چند تا دختری بودن که بدون روسری تو اتوبوس با چند تا پسر می گفنتن و می خندیدن. اتوبوس که نزدیک عوارضی رسید یکی از دخترا گفت بچه ها روسری سر کنید داریم به واتیکان نزدیک می شیم یکیشون گفت هیچ کجا مثل تهران نمیشه
مسافرین قمی که پیاده شدند تعدادی مسافر از قم سوار اتوبوس شدند از جمله یه روحانی که از لحظه ورود نگاهش کف اتوبوس بود انگار میدونست چه افرادی با چه تیپ و قیافه ای تو اتوبوس نشستن یکی از دخترا که صندلی جلو نشسته بود گفت :سلا م حاج آقا.روحانی بدون اینکه سرش رو بلند کنه جواب داد و رد شد از حالت صورتش ناراحتی خونده میشد دختری که سلام کرده بود کنار یه پسر نشسته بود و تقریبا تمام موهای سرش پیدا بود فقط یه شال موهای وسط سرش رو پوشونده بود که اونم نزدیک قم سرش کرد اتوبوس که حرکت کرد دخترایی که عقب نشسته بودند با بهونه وبی بهونه می اومدند جلو و یه کم با هم شوخی می کردند وبرمی گشتن عقب گاهی راننده و کمک راننده هم توشوخیای اونا شرکت می کردن و خلاصه یه حالی بهم می دادن .
چند دقیقه بعد از حرکت اتوبوس روحانی رفت جلو و آهسته کنار گوش راننده یه چیزی گفت که نفهمیدم چی بود اما با پاسخ راننده فهمیدم که گفته به این خانما بگو روسریاشون سر کنن .
راننده با صدای بلند گفت حاج آقا برو بشین اینا که گوش به حرف نمی دن .
روحانی اما ناامید نشد روکرد به پسری که جلو نشسته بود و گفت:ببخشین مزاحم میشم ظاهرا شما با این خانما یه نسبتی دارین از شما خواهش می کنم بهشون بگین که روسریهاشون درست سر کنن .دختری که کنار پسر نشسته بود روسری خودش رو کاملا بلند کرد وبعد دوباره روی سرش گذاشت و گفت خوبه حاج آقا معلوم بود که هیچ فرقی نکرده و فقط می خواست مسخره کرده باشه روحانی گفت ببین دختر خانم اینجا مردای نامحرم هستن شما باید فرهنگ و عقاید و قانون جامعه رعایت رو کنید .پسر گفت :ما این فرهنگ رو قبول نداریم این قانون رو قبول نداریم .دختریکه کنارش نشسته بود ادامه داد ما هم حق داریم آزاد باشیم هر جور دلمون می خواد لباس بپوشیم
روحانی گفت اگه من یه سیلی بزنم تو گوش شما بعد بگم دوست دارم شما قبول می کنید؟یا یه نفر باصدای بلند اواز بخونه بعد بگه آزادم می خوام بخونم شما قبول می کنید؟ یا یکی مدام سیگار بکشه بعد بگه آزادم می خوام راحت باشم شما می پذیرید؟
دختر گفت من این حرفا و فلسفه بافی ها سرم نمی شه دوس دارم اینجوری لباس بپوشم
صحبت که به اینجا رسید روحانی گوشی همراهش رو در آورد و اونرو برای عکس گرفتن آماده کرد. دختر و پسر با تعجب نگاه می کردن و قبل از اینکه حرفی بزنن روحانی چند تا عکس از اونا گرفت .بعد گفت اجازه میدید که ؟دختر گفت نه کی به شما اجازه داد عکس بگیری؟روحانی گفت کی به شما اجازه داد اینجوری لباس بپوشی ؟ اگه شما دوس داری که آزاد باشی هر جور دلت می خواد لباس بپوشی منم دوست دارم عکس بگیرم .عکس گرفتن من چه ضرری به شما می زنه ؟. بعد گفت باشه حالا که اجازه نمی دید پس من هم بیش از این مزاحم نمی شم.
روحانی برگشت سر جاش نشست اما دیگه از رفت و آمد وخنده ها وشوخی ها خبری نبود پسری که جلو نشسته بود رفت پیش روحانی و گفت حاج آقا ببخشید قصد جسارت نداشتیم . روحانی گفت باشه من که حرفی نزدم الان هم وسط راهرو ایستادید که درست نیست برید سر جای خودتون بنشینید و اگه دوست داشتید به حرفای من فکر کنید. پسر که رفت حاج آقا مشغول تماس گرفتن شد.
زمزمه های تایید و تحسین کار روحانی به گوش می رسید مردی که کنارم نشسته بود گفت خدا خیرش بده ساکت شدن کاش گوش به حرفش می دادن روسریاشون رو هم سرشون می کردن.
اتوبوس که به کاشان رسید اولین ایستگاه روحانی از ماشین پیاده شد یه ماشین گشت امنیت اخلاقی هم یه کم جلوتر ایستاده بود چند لحظه بعد یه پلیس اومد بالا و رو کرد به دختر و پسر وگفت شما باید همراه ما بیاید .
از شیشه که نگاه کردم دیدم روحانی و یه افسر پلیس کنار هم ایستادن ومشغول بلوتوث کردن هستن